دکترحامدحاجیحیدری/ الهامنصرتی
گزارش رساله پایاننامه/رتبه اول تحقیقات علوم انسانی تهران/جشنواره محقق حلی 1390
← زودباور نبودن خوب است.
← جدلورزی و دلیل خواستن، اگر به هدف دستیابی به حقیقت باشد، عالی است.
← گفتن شعار ”رأی من کو“ همچین هم بد نیست. اصلاً خیلی هم خوب است.
← روحیه پای ”حق“ ایستادن خیلی خوب است.
← ولی جنبشهای اجتماعی جدید، بیش از مسأله ”حق“، مسأله ”هویت“ دارند.
← در وانفسای نابودی هویتهای سفت و محکم گذشته، که به دلیل افراط در مادیگری رخ نموده، عدهای در مخالفت و مقاومت کردن، ”سایه هویت“ را جستجو میکنند.
← به این میگویند: ”جنبش هویتی“.
← جان کلام این است: ”ببین! شاید حرف تو درست باشد. ولی من نمیخواهم بپذیرم. من میخواهم روش زندگی خودم را خودم انتخاب کنم. من میخواهم خودم باشم“.
← درگیر شدن در جنبشی مانند ”جنبش سبز“، به آدم احساس هویت داشتن و با دیگرانی مرتبط بودن و برای ارزشهای گرانقدری جنگیدن میدهد.
← خلاصه، ”جنبش سبز“ زندگی آدم را از حالت روزمرگی درمیآورد.
← او که درگیر”جنبش سبز“ است، احساس میکند که با سایرین متفاوت است. ”هویت“ انسانی دارد.
← و این دست جنبشهای اجتماعی، حال آدم را بدتر میکنند!
← یک جور تسکین موقتاند.
← یک جور عشق و حال، و سپس، خماریاند.
← تا قبل از افتادن به این لجاج، نمیدانست کیست و چه وجود متفاوتی در او هست که او را ”اشرف مخلوقات“ میکند.
← حالا میداند کیست و برای چه ”مبارزه“ میکند.
← و در این مورد، حق داشتند.
← آنها حالشان از یک زندگی بی بو و خاصیت به هم میخورد.
← ولی اندکی بعد...
← راه جنبش باید ادامه یابد...
← دیگر به هیچ چیز نباید اعتماد داشته باشد، باید از سید محمد خاتمی و اکبر گنجی و میر حسین موسوی و عطاء ا... مهاجرانی هم ”عبور کرد“!
← چون اعتماد، یعنی توقف جنبش.
← و توقف جنبش، یعنی فرونشستن شور و حرارتهایی که برای مدتی به زندگی من و همقطاران احساس و بو و خاصیت داده بود.
← مسأله برمیگردد به این که راه ناجوری را برای رقم زدن یک زندگی معنادار و باهویت برای خود دست و پا کرد.
← راهی که راه حق نبود. راه خدا نبود. راه ”خود“ بود. راه رقم زدن یک زندگی معنادار، اما نحیف برای ”خود“ بود. نه راه جهاد در راه خدا.
← و خداوند وعده داده است که وقتی انسانها به دست خود، خود را به این حال انداختند، پردهای بر قلوب آنان میافکند. آن وقت، دیگر نماز و روزه و تسبیح و زیارت و حتی شنیدن قرآن از زبان شریف رسول، و خلاصه، اسباب و ادوات تقوا جواب نمیدهد. مغز همه آنها تهی میشود:
----------------------------------------
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَ جَعَلْنا عَلي قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها حَتَّي إِذا جاؤُكَ يُجادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطِيرُ الاوَّلِينَ
انعام/25
وَ جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ في آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِذا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلى أَدْبارِهِمْ نُفُوراً
اسراء/46
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآياتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِيَ ما قَدَّمَتْ يَداهُ إِنَّا جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ في آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدى فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً
کهف/57
----------------------------------------
← در شأن نزول آيه بیست و پنج سوره انعام آمده است كه ابو سفيان، وليد بن مغيره، عتبه، شيبه و نضر بن حارث، در كنار كعبه به تلاوت قرآن پيامبر گوش ميدادند.
← به نضر گفتند: چه ميخواند؟
← گفت: به خداي كعبه نميفهمم چه ميخواند، ولي چيزي جز افسانهها و داستانهاي پيشينيان نيست، من مشابه اين داستانها را براي شما گفتهام.
← سپس آيه بیست و پنج سوره انعام نازل شد: ”و برخى از آنان به تو گوش فرا مىدهند، و[لى] ما بر دلهايشان پردهها افكندهايم تا آن را نفهمند، و در گوشهايشان سنگينى [قرار دادهايم]. و اگر هر معجزهاى را ببينند به آن ايمان نمىآورند. تا آنجا كه وقتى نزد تو مىآيند و با تو جدال مىكنند، كسانى كه كفر ورزيدند، مىگويند: «اين [كتاب] چيزى جز افسانههاى پيشينيان نيست».
← “أَكِنَّةً“ جمع ”كن“ يا ”كنان“ به معناي پرده است. ”وَقْراً“ به معناي سنگيني و ”أَساطِيرُ“ جمع ”اسطوره“ به معناي مطالب پي در پي و خيالي است كه شنيدن آن جاذبه دارد. پردهافكني بر دل و سنگيني گوش، به خاطر روحيّهي لجاجت مشركان است. قرآن ميفرمايد: ”فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ“ (صف/5).
در نتیجه...
• بهرهي 65. اصرار بر گمراهي و عادت به تفكر جدلي، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق ميدهد.
• بهرهي 66. روحيه منفي، سوء ظن و پيشداوري در مورد حق و حقيقت، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق ميدهد.
← تا کنون، شصت و شش رهنمود از مصحف شریف آموختیم. صد و نوزده رهنمود دیگر باقیست. تا پایان ساخت این الگو برای فهم عوامل بیدینی با ما همراه باشید...
مآخذ:...
هوالعلیم