آینده دولت-ملت مدرن در سپهر حکمرانی سایبرفضا (بروزرسانی)

چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


کلیدنکته ۱. در میانه دهه ۱۹۹۰، با شکل‌گیری یاهو و گوگل، سایبرفضا تحرک عظیمی را در دنیای امروز برانگیخت؛ دنیایی را پدید آورد که خصلت اصلی آن، تحرک گسترده و ناآرامی مهارناپذیر، فراسوی تمامی مرزها و حد و حصرهاست.
کلیدنکته ۲. تنها دو سال پس از ورود فناوری دیجیتال به مرحله جدید، و به هم ریختن شیرازه فناوری، صنعت، اقتصاد، و دولت مدرن، از سال ۱۹۹۷، متن ناآرام جهان امروز، مدام از یک بحران به بحرانی دیگر غلطیده است. بحران سال ۲۰۰۸، بزرگ‌ترین واقعه ویرانگر اقتصاد، از سال ۱۹۲۹ بود: شدیدترین آشفتگی اقتصادی از زمان رکود بزرگ. سال ۲۰۱۶، آغاز بحرانی دیگر بود که جهان را به بی‌ثباتی فزاینده می‌کشاند. حالا، زمین زیر پای ملت‌ها می‌لرزد.
کلیدنکته ۳. افزایش تعدد وقوع بحران‌ها و تعارض‌ها، هم‌زمان با فزونی شمار نقاط بحرانی در سطح جهانی، یک امر اتفاقی نیست؛ بلکه محصول مجموعه‌ای از علت‌هاست. بحران مالی جهانی، در میان بحران‌های نگران کننده دیگر، هم‌زمان با وقوع تغییراتی در نظم جهانی رخ داده است. بحران مالی و سایر بحران‌ها در سطح بین‌المللی غالباً به عنوان موضوعات مستقل، و با تحولات و دینامیک‌های منحصر به فرد خود در نظر گرفته شده‌اند، که اگر متعادل‌تر و مؤثرتر و محاسبه‌پذیرتر نشوند، در کنار هم منجر به تحریک خطراتی مهلک شده‌ و  می‌توانند بحرانی عمومی‌تر در نظام مدیریتی ما ایجاد کنند.

۱- ضعف و زوال دولت‌ها
کلیدنکته ۴. یکی از علل مهم شکل‌گیری این اوضاع، ماهیت کاملاً پیچیده و غامض موضوعاتی است که در حال حاضر با آن‌ها روبرو هستیم. این ماهیت پیچیده به موضوع ناامنی مربوط می‌شود. سستی و بعضاً نابودی مرزهای ملی، و ناتوانی دولت‌ها در متن بی‌نظمی نوین، تهدیدهای امنیتی را به متغیر اصلی تعیین کننده در تحولات جهانی تبدیل کرده است. جهان، صحنه توزیع نابرابر امنیت است. چند دولت عمده با توان اعمال اقتدار فرامرزی، از امنیتی شکننده برخوردار هستند، و سایر ملت‌ها به تفاوت، مقادیر مختلفی از بی‌نظمی و ناامنی را متحمل می‌شوند، و علت اصلی این وضع ناامن، سست شدن اقتدار دولت‌ها به عنوان بازیگران نسبتاً متعهد بین‌المللی است.
کلیدنکته ۵. مشکلاتی که امروز باید آن‌ها را مدیریت کنیم از بسیاری جهات، شدیداً سخت‌تر از دشواری‌هایی است که در گذشته با آن‌ها روبرو بودیم، چرا که نیروی عمل‌کننده دولت را برای بهبود اغلب آن‌ها ناتوان می‌بینیم. رشد گسترده بازارهای سرمایه جهانی، مجموعه‌ای جدید از چالش‌هایی را فرآورده است که دولت‌ها در گذشته با آن روبرو نبوده‌اند؛ مانند چالش‌هایی که برای هماهنگی قوانین مالکیت معنوی، قوانین امنیت اطلاعات، امور بهداشتی، مقررات ایمنی و زیست محیطی، که اساساً نظام‌های نظارتی ملی و منطقه‌ای مختلف را به طور بنیادی و متضاد درگیر می‌کنند، رخ داده است. اقتصاد جهانی شرایطی را رقم زده است که در سایه آن، تهدیدهای امنیتی جدید سؤالاتی جدی در مورد توان ما برای حفظ صلح و ثبات پایدار ایجاد می‌کنند.

۲- صورت‌بندی منازعات بین‌الملل
کلیدنکته ۶. تنش‌های بین‌المللی کهن و کهنه، مانند تنش بین روسیه/چین و غرب، بین جهان اسلام و غرب، بویژه امریکا و ایران، بین ژاپن و چین، بین دو کره، و تنش در درون اروپا، همچنان پابرجا هستند ولی رنگ دیگری گرفته‌اند، و به جای آن‌که نظامی و تسلیحاتی باشند، امنیتی شده‌اند. در حالی که این خطوط درگیری‌هایِ بینادولتی همچنان ادامه دارند، الگوهای درگیری، طی ۲۰ سال گذشته تغییر کرده است، و منازعات، در داخل مرزهای کشورها، اغلب به عنوان دغدغه‌ای امنیتی، بر نگرانی‌هایِ روابطِ بین کشورها سایه افکنده است. ناآرامی‌های مدنی در یک کشور می‌تواند اثرات بی‌ثبات کننده‌ای در کل یک منطقه داشته باشد، و به نوبه خود می‌تواند صلح و امنیت جهانی را مختل کند.
کلیدنکته ۷. سایر تهدیدهای نوظهور که دولت‌های معاصر با آن روبرو هستند، عبارت‌اند از اشکال جدید تروریسم که به نوعی با کشورهای شکست خورده و شکننده در ارتباط‌اند، حملات سایبری توسط عاملیت‌های دولتی و غیردولتی، و همچنین دزدی‌های دریایی و بیماری‌های همه‌گیر. این‌ها معضلاتی تر و تازه در حوزه امنیت جهانی به شمار می‌روند که مدیریت آن‌ها با استفاده از اغلب ساز و کارهای شناخته شده حکمرانی، عملاً دشوار است.
کلیدنکته ۸. شاید دولت‌ها، بتوانند برخی از مسائل پیرامون خود را به طور مستقل حل نمایند، اما غالب مسائل، توسط دولت‌ها قابل مدیریت نخواهند بود، و از این رو، مفهوم قدیمی «بحران مشروعیت دولت‌های رفاه» رنگ و رویی از جنسی تازه گرفته است. مدیریت این مسائل، مستلزم ایجاد تغییراتی اساسی در همه جوانب زندگی اجتماعی، متأثر از توزیع بین‌الملل و جهانی ریسک است.

۳- مخاطرات زیست‌محیطی
کلیدنکته ۹. یک نمونه از بحران‌هایی که بیش از پیش، ضعف دولت‌ها را گوشزد می‌کنند، موضوع مخاطرات زیست‌محیطی است. ناامنی‌های زیست محیطی، اهمیت فزاینده و سرنوشت‌سازی فوق‌العاده‌ای در متن جامعه پر ریسک جهانی یافته‌اند و خواهند یافت. پیچیدگی و فراگیر بودن فرآیندهای منتهی به تغییرات اقلیمی، به این معنی است که بازیگران کلیدی در این فرایندها به طور قابل اتکایی قادر به دستیابی به «توافقی جهانی» برای کاهش تغییرات اقلیمی آینده نیستند، و سازگاری با اموری همچون این تغییرات اقلیمی نیز که اساساً قریب الوقوع هستند، از همین وضعیت تبعیت می‌کنند. اتخاذ هر نوع راه‌حلی از سوی یک دولت، به نوبه خود، خطرات متکثری را برای دیگران ایجاد می‌کند. و تذکر این نکته هم ضروری است که این دست مسائل، استثناءهایی تک و توک نیستند، بلکه تغییرات اقلیمی مستمراً در شرایط فعلی از پس یکدیگر می‌آیند.

۴- شبکه شدن مخاطرات
کلیدنکته ۱۰. مرتبط با همین بحث، تغییرات زیست محیطی و اقتصادی در سراسر جهان به هم مرتبط هستند، و همچنین این نکته قابل دریافت است که سرنوشت همه جهان، امروزه عمیقاً و ژرف، به هم مرتبط است. به هم پیوستگی جهانی به این معنی است که خطرات در حال ظهور، یا شکست خط‌مشی‌های اجرا شده در یک قسمت از جهان می‌توانند به سرعت در سراسر جهان منتشر شده و به سمت کسانی که در مبدأ مخاطرات هیچ حضوری نداشته‌اند، انتقال یابند. اما در حالی که الزامات حکمرانی به شدت افزایش یافته است و وابستگی جهانی تشدید شده است، به نظر می‌رسد توان ما برای حمایت از آن رو به کاهش است. و ظرفیت حل مسأله نظام‌های موجود در مؤسسات بین‌المللی، چه چند ملیتی و چه فراملی، در بسیاری از زمینه‌ها به اندازه کافی مؤثر نیست، تا بتوانند با بحران‌های ما روبرو شوند. حل بسیاری از مهم‌ترین مسائل امروزی، نیاز به اقدامات گروه بسیار بزرگی از بازیگران دارد.

۵- جهان چندقطبی‌تر / بدون‌قطب
کلیدنکته ۱۱. برآمدن اقتصادهای نوظهور، به مراتب جهان را چندقطبی‌تر، و حکمرانی جهانی را دشوارتر کرده است. کشورهای غربی باید به طور فزاینده‌ای درگیر و نیازمند به کمک گروه وسیع‌تری از بازیگران جدید باشند، و دیگر نمی‌توانند یک‌جانبه ریسک‌ها را به نفع خود و به زیان دیگران توزیع کنند. در این میان، کشورهای قدرت‌مند جنگ جهانی دوم، بیش از پیش، رفتارهای غیرمسؤولانه‌ای از خود نشان می‌دهند. آن‌ها به سختی تعهدات نیم‌بند اقلیمی یا خلع سلاح را پذیرفتند، و در عین حال، در مقطع حکمرانی دانلد ترامپ، از زیر همان تعهدات رقیق نیز گریختند. ضعف و فتور عملکردهای مسؤولانه مختص تعهدات زیست‌محیطی یا خلع سلاح نیست، و همکاری‌های اقتصادی و امنیتی نیز آسیب قابل ملاحظه‌ای را متحمل شده است.
کلیدنکته ۱۲. گسترش دامنه ذی‌نفعان در سطح جهانی، دستیابی به راه‌حل‌های قابل قبول را به موازات افزایش هزینه‌های چانه‌زنی و کوچک کردن حوزه توافقِ بالقوه، دشوارتر می‌کند. شمار بیشتری از آرمان‌های متضاد، نظام‌های سیاسی و جهان‌بینی‌ها باید به نوعی با هم در بحث و گفتگو قرار گیرند تا نتیجه‌ای فراگیر به دست آید. عدم مسؤولیت‌پذیری و فقدان تمایل قدرت‌های قدیمی برای بازی دادن به قدرت‌های نوظهور باعث ایجاد مشکلاتی نیز می‌شود. تا کنون، به نظر می‌رسد برخی از اقتصادهای نوظهور وضع موجود را ترجیح داده، و در نهادهای مرسوم که توسط کشورهای غربی ایجاد شده‌اند، کار می‌کنند؛ مؤسسات بین‌المللی پولی، طی این دو دهه، قوانین خود را تغییر داده‌اند تا اقتصادهای نوظهور مانند برزیل، بتوانند سهم بزرگ‌تری از این نهادها داشته باشند. هم‌زمان، قدرت‌های نوظهور، نقش مهمی را، اگر نگوییم نقشی پیشرو و محوری، در مذاکرات جهانی نیز ایفا می‌کنند. با این حال، با افزایش قدرت آن‌ها و تلاش آنان برای به دست آوردن نیازهایشان، ممکن است قاطعیت بیشتری بیابند و نارضایتی آن‌ها از نهادهای موجود بالاتر برود. این فزونی قدرتِ اقتصادهایِ نوظهور، زمانی رخ می‌دهد که فرآیندهای موجود برای حکمرانی جهانی به صورت سامانمند قادر به حلِ مسائلِ پیچیده نیستند. 
۶- تبعات ضعف دولت‌ها
کلیدنکته ۱۳. عدم توفیق‌های مکرر در حکمرانی دولت-ملت‌ها، خطرات جدی به همراه دارد. در بسیاری از نقاط جهان می‌بینیم که ناسیونالیسم، مرکانتیلیسم و پیگیری یک‌جانبه ملی برای امنیت جمعی، مجدداً مورد تأیید قرار گرفته‌ است، زیرا کشورها به دنبال خنثی کردن خطر نیروهای جهانی علیهِ خودشان هستند. اندوخته‌های نظم سیاسی پس از جنگ جهانی دوم، تا حدود زیادی نابود شده‌اند، و جهان به بی‌نظمی وسیعی با وجود نیروهای نامتعهد بسیار تهدید می‌شود. رقابت‌های مهارگسیخته شرکت‌ها، قدرت‌های غیررسمی و زیرزمینی تروریستی، رسانه‌ها، جنبش‌های اجتماعی فراملی، هکرها، و نیز، حکمرانان یاغی ترامپی، واقعیت‌های نوین صحنه حکمرانی بی‌نظم جهانی هستند. البته جهت‌گیری‌های متضادی نیز وجود دارند؛ امروزه نزدیک به ۸۰۰۰ سازمان بین‌المللی وجود دارد، در حالی که در سال ۱۹۰۹ فقط ۳۷ سازمان بین‌المللی وجود داشت و در تعداد معاهدات بین‌المللیِ در حال اجرا، و همچنین در تعداد رژیم‌های بین‌المللی، چه رسمی و چه غیر رسمی، رشد قابل توجهی دیده شده است. ولی دولت‌ها و سایر نیروهای آشفته، به صورت نابرابر و ناموزونی درون این هشت هزار سازمان و معاهدات بین‌المللی فعالیت می‌کنند، و جهت‌گیری این نهادها، سمت و سوی چندان تعریف شده جهانی ندارند.

۷- سایه رقابت‌های مهارگسیخته و جنگ
کلیدنکته ۱۴. قدری، شرایط بین‌المللی فعلی، شبیه به دوره میان دو جنگ جهانی است؛ با این تفاوت که در آن وقت، دولت‌ها، بازیگرانی بودند که نتوانستند تعارض منافع خود را حل و فصل کنند، ولی امروز، همان میزان از انتظام و تعهد دولت‌ها نیز در دست نیست؛ بازیگری عمده از جانب شرکت‌های بزرگ، اشکال جدید تروریسم، بی‌ثباتی‌های گسترده در بازارهای مالی، رمزارزهایی فارغ از نظارت بانک‌های مرکزی، عدم تعادل اقتصادِ جهانی، فقر و نابرابری جهانی، گسترش رقابت تسلیحاتی و خصوصاً رقابت مهارناپذیر قدرت‌های بزرگ تسلیحات نابودگر هسته‌ای، همکاری‌های چند جانبه ناکارآمد و یا ناقص، همه و همه، شرایط را به سمت آشوب جهانی سوق می‌دهند؛ و نهادهای فراملی نیز توش و توان پر کردن «شکاف حاکمیتی» را ندارند و این توان آن‌ها، روز به روز تقلیل هم می‌یابد. آن‌چه در جریان دو جنگ جهانی روی داد، این بود که عدم همکاری جهانی، اعتبار مفهومی جامعه ملل را کاهش داد، و باعث شد که نیروهای ناسیونالیسم، فاشیسم و امپریالیسم، جنبش‌های سرکش را به حرکت درآورند. در این شرایط، بحران‌های جهانی به جای آن که فرصت و پنجره‌ای برای اقدام سیاسی یکپارچه و متحد ایجاد کنند، درخت دعوایی عظیم را می‌سازند. روندها به این سمت است که یک بحران مانند یک حمله تروریستی عمده مانند آنچه در یازده سپتامبر اتفاق افتاد، یا بروز یک بیماری، یا شروع جنگی جدید، سقوط به دنیایی آشفته و شرورانه و نامشخص را رقم بزند.

۸- توان تمدنی
کلیدنکته ۱۵. البته، این احتمال هم هست که وقوع آشوب‌های عظیم، مسؤولیت‌پذیری‌های فردی و اجتماعی را برای چاره‌اندیشی‌های عمده برانگیزد. به عنوان مثال، سازمان ملل متحد، از خلال ناآرامی‌های جهانی جنگ جهانی دوم متولد شد، و رکود بزرگ، بانک بین‌المللی بازسازی و توسعه (بانک جهانی) و صندوق بین‌المللی پول را ساخت. ولی مشکل اینجاست که زیرساخت‌های چنین چاره‌اندیشی‌های خلاقانه‌ای هم در سطح فردی و هم در سطح نهادی، توسط فرآیندهای ضدفرهنگ و ضدتمدن، و همچنین زوال دولت-ملت‌های مسؤول و استیلای شرکت‌ها و قدرت‌های امنیتی بر مقدرات مردم، ویران شده است. این فرآیندها، پنجاه سال است که تیشه بر ریشه تمدن می‌زنند.
کلیدنکته ۱۶. آیا نظام‌های حکمرانی تمدنی قادر خواهند بود به اندازه کافی به چالش‌هایی که به طور فزاینده‌ای با آن روبرو خواهند شد پاسخ دهند؟ یا به رقابت قدرت‌های بزرگ و بین‌المللی بازخواهند گشت؟ آیا امکان و احتمال عقب‌نشینی از جهانی گرایی و همکاری چند جانبه، و بازگشت به مرکانتیلیسم وجود خواهد داشت؟

۹- ابهام گسترده در چشم‌انداز اقتصادی جهان
کلیدنکته ۱۷. با توجه به بحران‌های متعدد اقتصادی، حداقل در کوتاه‌مدت و میان‌مدت، چشم‌انداز اقتصاد جهانی امیدوار کننده نیست و نخواهد بود. تأثیر بحران اقتصادی گسترده بوده است و عوارض آن فقط با مداخلات گسترده پولی و مالی متوقف شده است. تقریباً تمام آن‌چه از دوره دولت‌محوری در اقتصاد و پس از برتون وودز در سال ۱۹۴۴ مقرر بود، از دست رفته است. برتون وودز، فرآیندهای رسمی را برای طیف وسیعی از کارها، از جمله تسعیر نرخ ارز و تأمین نقدینگی، فراهم کرده بود و خصوصاً پشتیبانی برای دلار و رهبری امریکا بود. حالا با رویگردانی جهانی از دلار، به سمت نرخ‌های ارز متغیر و حتی رمزارزها مواجهیم. نظام پولی مسلط، ابزار اصلی برای تشکیل ائتلاف‌هایِ «برنده» دولت‌های قدرتمند، با هدف کاهش بزرگ‌ترین تهدیدهایی که اکنون با آن‌ها روبرو هستیم، مبتنی بوده و عمل خواهد کرد.

۱۰- قدرت‌های نوظهور
کلیدنکته ۱۸. هر یک از عوامل پیش‌گفته، شفافیت نظام جهانی را به میزان قابل توجهی کاهش داده، و عدم اطمینان را با بیشتر شدن پتانسیل بحران‌های زنجیره‌ای در اقتصاد افزایش داده است. با توجه به مقیاس این تهدیدها، بر هم خوردن موازنه‌های سیاسی نیز به این عدم قطعیت‌های اقتصادی دامن می‌زند و آن‌ها را تشدید می‌کند. در این شرایط، نیروهای عمل کننده، اعم از کشورها و شرکت‌ها و گروه‌های تروریستی و جنبش‌های اجتماعی، از اساس به دنبال ترکیبی از  بحران‌های پی در پی هستند، که قدری سهل‌تر و قابل مدیریت‌تر باشد. در واقع، اولویت توسعه به مدیریت بحران جابجا شده است، و دیگر گریزی از بحران نیست. حالا دیگر معلوم شده است که فرضیات تکامل‌گرایانه که توسعه را ناگزیر و قطعی می‌پنداشتند باطل‌اند، و تمدن می‌تواند حتی به عقب بازگردد. حالا دیگر گمان نمی‌رود که روندی قطعی وجود داشته باشد. چه کسی فکر می‌کرد که اقتصاد چین، شرایط خود را به اروپای غربی و امریکا تحمیل کند؟ هند هم با فرم اقتصادی مخصوص خود، به قدرت تازه‌ای تبدیل می‌شود. البته باز هم نمی‌شود، به طور قطع از آینده‌ای چینی یا هندی یا روسی سخن گفت. این دست برآوردها، بر نوعی برون‌یابی روندهایی ابتنا میورزند که از وقوع یقینی‌شان، بسیار فاصله دارند. اقتصادهای نوظهور نیز در درون خود تضادهایی را حمل می‌کنند، که آتیه آن‌ها را از قطعیت ساقط می‌کند، به اضافه آن‌که بحران هواوی نشان داد که پلتفرم‌های شرکتی، با ترکیب  در اتحاد با دولت منسجمی مانند چین، توان بازی قابل ملاحظه‌ای دارند. به طور کلی، مقیاس رشد اقتصادی که اکنون در شرق و جنوب، در حال وقوع است، مجموعه کاملاً جدیدی از دستور کارها را ایجاد می‌کند که شاکله حکمرانی جهانی را به طرزی بی‌سابقه پیچیده می‌سازد. بیشتر مفسران معتقدند که تغییراتی اساسی در اقتصاد جهانی رخ داده است.

۱۱- جمع‌بندی
کلیدنکته ۱۹. با همه این احوال، دولت‌های غربی، بی‌پرده در پی محافظت از قدرت خود در سطح جهانی هستند. ولی این واقعیت که کشورهای غربی هنوز در یک موقعیت مسلط قرار دارند، به آن‌ها برتری ساختاری نسبت به هر رقیب احتمالی نمی‌بخشد. از این بابت، مورد زورآزمایی هواوی بسیار پندآموز است. فناوری نسل پنجم، و همچنین عناصر کمیاب که چین بر آن‌ها مسلط است، سر و شکل تهدید غرب علیه هواوی را در مقایسه با تهدید ZTE متفاوت کرده است.
کلیدنکته ۲۰. از این گذشته، دولت‌های غربی، مدام، بر سازمان‌های بین‌المللی اعمال نفوذ، و از آن‌ها سوء استفاده کرده‌اند تا بتوانند منافع خود را در برابر کشورهای شرق حفظ نمایند؛ ولی این وضع، دیگر نمی‌تواند ادامه یابد. جهان، اکنون به سویی در حال حرکت است که غرب در آن دیگر غالب  و مسلط نیست. چین، هند، روسیه، ایران، ترکیه، و دیگران، بازیگران بسیار مهم‌تری نسبت به ۲۰ یا ۳۰ سال پیش در جهان سیاست هستند. بدون شک، صدای آن‌ها در نهادها و مذاکرات جهانی از اهمیت بیشتری برخوردار شده است. گو اینکه به رغم دستاوردهای زیاد، به دلیل ضعف‌های داخلی و بین‌المللی، بعید است بتوانند سنخی از رهبری جهانی را در آینده احراز کنند. آن‌ها در کنار هم، ممکن است به یک نیروی مهم‌تر تبدیل شوند، اما تاکنون میزان همکاری آن‌ها در سطح بین‌المللی بسیار محدود بوده است.
کلیدنکته ۲۱. سازمان‌ها و شرکت‌های چندجانبه و فراملی، فارغ از خاستگاه ملی و فرهنگی، با شرایط سیال خود، جسورترین پیشروان فضای اجتماعی و اقتصادی جدید خواهند بود. ولی، این نحو بازیگری، به نوبه خود می‌تواند منجر به تصاعد هندسی و فزاینده در سطح پیچیدگی شود، که تنها سازمان‌های چابک‌تر و مبدعانه‌تر و نیرومندتر از پس آن بر خواهند آمد. این در حالی است که شرکت‌ها خیلی سریع و شتابان فرسوده می‌شوند، و اغلب، نمی‌توانند خود را با شرایط تازه همگام کنند؛ از زمان ماکس وبر تا کنون، سازمان‌ها به لختی و اینرسی و سکون نهادی، و ظرفیت نامناسب حکمرانی، و گرایش به تکه تکه شدن، مبتلا بوده‌اند و سازمانها و شرکتهای امروز نیز، بالقوه، اسیر چنین ضعف و فتوری هستند. آنچه تصویر شد، تنها شماری از شقوق محتمل آینده بودند. آزمون‌های مهمی پیش روی ماست، و نحوه گذران آزمون‌ها، بر اقسام آینده پیش روی ما مؤثر خواهد افتاد (توأم با اقتباس‌های آزاد از دیوید هلد و چارلز راجر).



۱۲- مراجع و منابعی برای مطالعه بیشتر
Held, D. and C. Roger (eds) (2013) Global Governance at Risk. Cambridge, Polity Press.
Hale, T. and Held, D. (2011) The Handbook of Transnational Governance: New Institutions and Innovations. Cambridge: Polity Press.
Held, D. (2004) Global Covenant. Cambridge: Polity Press.
Cohen, B.J. (2011) The Future of Global Currencies: The Euro versus the Dollar. London: Routledge.
Germain, R. (2010) Global Politics and Financial Governance. New York: Palgrave Macmillan.
Rosenau, J. and Cziempel, E.O. (1992) Governance without Government: Order and Change in World Politics. Cambridge: Cambridge University Press.
Keohane, R.O. (1984) After Hegemony: Cooperation and Discord in the World Political Economy. Princeton, NJ: Princeton University Press.
Calhoun, C. and Derluguian, G. (eds) (2011) The Deepening Crisis: Governance Challenges after Neoliberalism. New York: New York University Press.
Slaughter, A.-M. (2004) A New World Order. Princeton, NJ: Princeton University Press.
مآخذ:...
هو العلیم

 

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.