فیلوجامعه‌شناسی

ــ̓ ̓ـکوتیشن: اسپنسردرباره‌اصول‌تحلیل‌کارکردی‌جامعه

فرستادن به ایمیل چاپ

هربرت اسپنسر ادامه مطلب...در «اصول جامعه‌شناسی»


• وقتی از جنبه ساختاری به جنبه کارکردی بپردازیم، متوجه می‌شویم که تا وقتی همه اجزاء یک جامعه، طبایع و فعالیت‌های مشابه دارند، ندرتاً هر نوع وابستگی متقابلی میان آن‌ها وجود دارد، و ندرتاً اتفاق می‌افتد که هم‌گروه شدن آن‌ها، یک کل حیاتی به وجود آورد. هم چنان که اجزاء آن، کارکردهای مختلف را بر عهده می‌گیرند، به یکدیگر وابسته نیز می‌شوند، طوری که وقتی آسیبی بر یکی از آن‌ها وارد شود، به اجزاء دیگر نیز آسیب می‌رسد.

• این وابستگی متقابل به صورتی است که در جوامع بسیار تکامل یافته‌تر، حدوث اختلال در هر یک از اجزاء و قسمت‌ها، آشفتگی عمومی را سبب می‌گردد. این تناقض بین جوامع توسعه نیافته و توسعه یافته از آن‌جا ناشی می‌شود که با افزایش تخصصی شدن کارکردها، ناتوانی فزاینده هر یک از اجزا، در به انجام رساندن کارکردهای اجزا دیگر به دنبال می‌آید.

• سازمان یافتن هر جامعه، با تعارضی بین آن قسمت که حاصل روابط است، و معمولاً با جوامع محیط اطراف ضدیت دارد از یک سو، و قسمتی که مختص برآوردن ضروریات زندگی است از سوی دیگر، آغاز می‌شود، و طی مراحل اولیه رشد، این دو قسمت، کل را تشکیل می‌دهند. سرانجام، قسمت واسطه‌ای هم پدید می‌آید که برای انتقال دستاوردها و تأثیرات از یک بخش به بخش دیگر مورد استفاده قرار می‌گیرد، در تمام مراحل بعدی، تحول دو دستگاه قبلی ساختارها به تحول این دستگاه واسطۀ تازه اضافه شده بستگی دارد.
[░▒▓ سیستم اقتصادی]
• در حالی که خصلت سیستم اقتصادی جامعه، در کلیت خود، به وسیله خصلت محیط آن، اعم از غیر ارگانیک و ارگانیک تعیین می‌شود، اجزاء مربوط به این سیستم، همراه تطابق یافتن با شرایط محلی، از یکدیگر متمایز می‌گردند، و بعد از آن‌که صنایع اولیه از این رهگذر، محلی و تخصصی شدند، صنایع ثانویه که به اولی‌ها وابستگی دارند، بر طبق همان اصل ظهور می‌کنند.
• به علاوه با همان سرعتی که جوامع، آمیختگی و باز آمیختگی می‌یابند و سیستم توزیع گسترش پیدا می‌کند، اجزاء مختص هر نوع از صنایع که در اصل پراکنده بودند، در مساعدترین محل‌ها، صورت هم‌گروهی به خود می‌گیرند، و ساختارهای صنایع محلی، بر خلاف ساختارهای دولتی، صرف نظر از خطوط اصلی تقسیم‌ها، به نشو و نما می‌پردازند.
• فزونی در ابعاد، که از انبوه شدن گروه‌ها ناشی می‌شود، وسایل ارتباطی را (هم برای تحقق بخشیدن به اعمال وجه مشترک تعرضی و تدافعی، و هم برای مبادله محصولات) ضروری می‌سازد. گذرگاه‌های محوی که رد پاها به وجود می‌آورند، و سپس کوره راه‌ها، جاده‌های ابتدایی، و جاده‌های تمام عیار، یکی پس از دیگری ظهور می‌کنند، و سرانجام چون مراودات به این ترتیب آسان‌تر می‌شود، انتقالی از تهاتر (مبادله کالایی) مستقیم، به داد و ستد از طریق یک طبقه جداگانه به وقوع می‌پیوندد و از بطن طبقه اخیر، دستگاه عاملت بازرگانی پیچیده‌ای که توزیع کنندگان عمده و کسبه جزء را در بر می‌گیرد، به وجود می‌آید. جابه‌جایی کالاها که از طریق این دستگاه عامل صورت می‌گیرد، به صورت نوعی جریان کند رفت و برگشت بین مکان‌های معین و در فواصل زمانی طولانی آغاز می‌شود و به صورت جریان‌های آهنگ دار، منظم، و سریع درمی‌آید. مواد و کالاهایی که به کار معیشت مردم می‌آیند، و این‌جا و آن‌جا توزیع می‌شوند، از مقادیر و صورت‌های اندک و ابتدایی درمی‌آیند، و کثرت و کمال پیدا می‌کنند. کارآیی فزاینده ترتیبات انتقالی، همراه با تنوع وافرتر کالاهای انتقال یابنده، وابستگی متقابل اجزاء را افزایش می‌دهد و در همان حال هر یک از آن‌ها را قادر می‌سازد تا کارکردهای خود را بهتر انجام دهد.
[░▒▓ سیستم سیاسی]
• بر خلاف سیستم اقتصادی که از طریق درگیری با محیط‌های ارگانیک و غیره ارگانیک تطور می‌یابد، سیستم تنظیم کننده، از راه درگیری‌های تعرضی و تدافعی با جوامع محیط اطراف تطور پیدا می‌کند.
• در گروه‌های بی سر بدوی، سرکردگی موقت، از جنگ موقت نتیجه می‌شود.
• مخاصمات مضمن، سرکردگی دائمی را به وجود می‌آورد، و از سیادت نظامی، تدریجاً کنترل غیرنظامیان نتیجه می‌گردد.
• جنگ رایج و متداول که به در آمیختن سریع اعمال اجزاء نیاز دارد، اطاعت و انقیاد را ضروری می‌سازد. جوامعی که در آن‌ها اطاعت اندک است، ناپدید می‌شوند، و باعث برجستگی وضع جوامعی که در آن‌ها اطاعت وافر وجود دارد می‌گردند.
• بدین ترتیب، جوامعی به وجود می‌آیند که در آن‌ها، عادات پدید آمده از جنگ و بقا در صلح، موجبات انقیاد دائمی در قبال یک دولت را در پی می‌آورد.

• سیستم تنظیم کننده تمرکز یافته‌ای که بدین ترتیب به وجود می‌آید، در مراحل اولیه، تنها سیستم تنظیم کننده است. اما در جوامع گسترده‌ای که عمدتاً صنعتی شده‌اند، سیستم تنظیم کننده غیر متمرکزی برای ساختارهای صنعتی اضافه می‌شود، و این سیستم اخیر، که بدواً از هر جهت تابع سیستم اصلی است، با گذشت زمان استقلال قابل ملاحظه‌ای کسب می‌کند. بالاخره، برای ساختارهای توزیعی نیز، دستگاه کنترل کننده مستقلی به وجود می‌آید.
مآخذ:...

ــ̓ ̓ـکوتیشن: اسپنسردرباره‌اصول‌تحلیل‌ساختاری‌جامعه

فرستادن به ایمیل چاپ

هربرت اسپنسر در «اصول ادامه مطلب...جامعه‌شناسی»


• ولی اکنون، بیایید که دیگر این توازی و همگنی ادعایی ارگانیسم فردی و ارگانیسم اجتماعی را کنار بگذاریم.

• من تشابهات ساخته و پرداخته شده خودمان را صرفاً به منزله چوب بستنی برای کمک به بنا کردن دستگاهی منسجم از استنتاجات جامعه‌شناسانه مورد استفاده قرار داده‌ام.

• حال، بگذارید چوب بست را برداریم: استنتاجات از این پس، روی پای خودشان خواهند ایستاد. [دیگر اصراری بر همسانی جامعه و ارگانیسم ندارم. آن چه مهم است، خصال ویژه‌ای از ارگانیسم‌های زنده است که البته جامعه نیز حایز آن‌هاست.]
• دیدیم که:
• جوامع، عبارت از گروه‌هایی هستند که رشد می‌کنند؛
• در انواع گوناگون آن‌ها تفاوت‌های بزرگی از نظر درجات رشد حاصل شده وجود دارد؛
• انواع، مدام از نظر ابعاد بزرگ‌تر، در نتیجۀ هم‌گروه شدن و تجدید هم‌گروه شدن انواع کوچک‌تر، به وجود می‌آیند؛
• این افزایش، از طریق ائتلاف و به هم پیوستن، با افزایش تمایزات، روندی است که تکوین و پیدایش ملل متمدن بزرگ از نظر ابعاد، از طریق آن صورت گرفته است.
• همراه با افزایش ابعاد، افزایش ساختار نیز در جامعه جریان دارد.
• دسته‌های ابتدایی آدمیان، اجزایی که تمایزات جا افتاده داشته باشند، ندارند. با رشد آن‌ها و درآمدنشان به صورت قبایل، معمولاً عدم تشابهاتی نیز، چه در قدرت‌ها و چه در اشتغالات اعضایشان پدید می‌آید.
• اتحادها و به هم پیوستن‌های قبایل، عدم تشابهات بیشتری را در زمینه‌های دولتی و صنعتی به دنبال می‌آورد: این عدم تشابهات به صورت مراتب اجتماعی که در خلال کل توده به چشم می‌خورد، و اختلافات بین اجزاء با کارکردهای مختلف و در محل‌های مختلف، خودنمایی می‌کنند.
• تمایز یافتن‌هایی از این قبیل، همراه با پیشرفت روند ترکیب اجزاء تمایز یافته، بیش از پیش فراوان می‌شوند.
• روند این نحو متفاوت شدن‌ها، از عمومی به تخصصی است: نخست، تقسیم وسیعی که حاکم و محکوم را به وجود می‌آورد، سپس در داخل بخش حاکم، تقسیماتی که به پدید آمدن نهادهای سیاسی، مذهبی و نظامی منجر می‌شود، و در داخل بخش تحت حاکمیت، تقسیماتی که طبقات تولید کننده مواد غذایی و صنعتگران را به وجود می‌آورد، آن‌گاه تقسیمات کوچک‌تری در درون هر یک از تقسیمات یاد شده، و الی آخر.
مآخذ:...

کارل مارکس: عقل در تاریخ

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت ادامه مطلب...آزاد


• کارل مارکس، اندکی پس از تکمیل رساله‌اش، اثر معروف دست‌نوشته‌های اقتصادی و فلسفی 1844 را نوشت. در آن،  مقدمات افکار خود درباره اقتصاد سیاسی، دولت مدرن، مالکیت خصوصی، ازخودبیگانگی، کار دستمزدی و نیازهای انسانی و رهایی را به بحث می‌گذارد.

• مضمون دو دست‌نوشته «کار ازخودبیگانه شده» و «مالکیت خصوصی و کمونیسم»، جالب توجه است، و تحلیل مختصر و مأیوس‌کننده‌ای از طبیعت و علوم طبیعی به دست می‌دهد.

• این دو دست‌نوشته، تأملات انتزاعی مارکس در مورد طبیعیات یونانی تا نقد اجتماعی وی علیه روشن‌گری و علم طبیعی ترسیم می‌کند.
• با خواندن این مقالات است که یحتمل می‌توان هم‌صدا با لویی آلتوسر، نوعی تغییر ذایقه را در کار مارکس مشاهده کرد. او از آسمان هگلی به زمین آمد، و از نقادی الهیات هگلی، به سوی نقد طبیعت و اقتصاد سیاسی گسیل شد. انکارناپذیر است که همان مضامین اپیکوری تا سرمایه نیز صادق است، ولی می‌توان قبول کرد که موضوعات نقادی مارکس پیوند قاطعی با طبیعت و صنعت یافته است.
• طبیعت و صنعت، مبنای مادی اجتماع را فراهم می‌کند؛ آن‌ها پیونددهنده‌ی فیزیکی هستند که جامعه را مسنجم نگاه می‌دارند.
• طبیعت، یک پیکره ارگانیک از نوع بشر است که از آن، ذهنیت اجتماعی ساخته می‌شود -اشیاء ادراک‌شده زندگی روزمره، ابزارهای فیزیکی زیستی (غذا، لباس و خانه/سرپناه)، مصنوعات فرهنگی، نهادهای اجتماعی و نظایر آن.
• طبیعت، مبنای مادی برای مبادله‌ی بازار و تولید صنعتی را فراهم می‌کند.
• آن گونه که مارکس معتقد است، خصلت ممتاز انسان‌ها، پراکسیس است. پراکسیس به معنای کار تولیدی و خلاقانه‌ی آن‌ها به عنوان «انسان هستی‌مند» (Gattungswesen). به تعبیر دیگر، پراکسیس، اشاره به هر نحو فعالیتی دارد که عینیت‌بخشی به گوهر انسانی مشترک و کومونال را به دنبال دارد. مارکس با تعابیر کانتی و هگلی، و خصوصاً، شبیه مفهوم «عقل در تاریخ» هگل، پراکسیس را به عنوان یک فعالیت خودآگاه و خلاق معرفی می‌کند که افراد، به عنوان موجودات مستقل اخلاقی و خودمختار و با اهدافی خاص، تعریف کرده‌اند. در عمل، انسان‌ها با ساختن عناصر معنوی و مادی جامعه، نه تنها جهان شخصی خود را ایجاد می‌کنند، بلکه ذات بالقوه‌ی خویش را نیز تحقق می‌بخشند.
• این جهان، در قالب غذا بلعیده می‌شود، در قالب هنر قدردانی می‌شود، در قالب علم مفهوم‌پردازی می‌شود، در قالب اشیاء ادراک و تجربه می‌گردد، و در قالب نهادهای فرهنگی و اجتماعی زیسته می‌شود.
• قدرت‌های خلاق جهان انسانی، جهانی واجد معانی دینی، اقتصادی، سیاسی و زیباشناختی تولید می‌کنند که در نهادها و ارزش‌های فرهنگی بیان می‌شوند.
• طبیعت، مبنای احساس انسانی تشخص و خودشکوفایی در کار است.
• انسان‌ها وقتی از طریق طبیعت، و در فرایند تولید، خود را محقق می‌کنند، ظرفیت‌ها و استعدادهای بالقوه‌شان را گسترش می‌دهند.
• کارگران، بدین وسیله، در جهانی می‌زیند که نمود رهایی و فعالیت خودآگاه و تعبیری از نیازهای انسانی‌شان است.
• عینیت اجتماعی، بیان وجه ذهنی «انسان هستی‌مند» است.
• مارکس می‌نویسد: «به هر حال، زندگی مولد، نوعی از زندگی است. این زندگی، زندگی خلاق است. در این نوع زندگی، خصیصه‌ای که در یکی قرار دارد، خصیصه‌ی همه محسوب می‌شود». یک گوهر انسانی مشترک و کومونال، در هر دوره تاریخی هست که هستی‌مندها در آن زندگی می‌کنند.
مآخذ:...

ــ̓ ̓ـکوتیشن: گی دبور دربارۀ مؤلفه‌های‌جامعۀ‌نمایش: شش.انحلال‌منطق

فرستادن به ایمیل چاپ

گی دبور ادامه مطلب...در ”جامعه نمایش“


«روند اثبات‌گری نمایشی به صرف دور زدن ثابت می‌شود؛ یعنی با بازآمدن، تكرار شدن و ادامه دادن به ابراز تأیید در یگانه عرصه‌ای كه از این پس جولانگاه هر آن چیزی است كه بتواند علناً تأیید گردد به گونه‌ای كه همه باورش كنند، زیرا كسی شاهد چیزی جز آن نیست. … اكنون دیگر داوری نسبتاً مستقلی كه از آن كسانی بود كه دنیای عالمان را تشكیل می‌دادند، وجود ندارد. … چیزی كه نمایش بتواند به مدت سه روز از حرف زدن درباره‌اش دست بردارد مثل چیزی است كه وجود ندارد» (صص.9-218.).

«بر حسب منافع اساسی سیستم جدید سلطه‌گری، انحلال منطق با وسایل مختلفی كه همواره با پشتیبانی متقابل از یكدیگر عمل كرده‌اند، دنبال شده است.

«… بدیهی است كه گفتار نمایشی، افزون بر آنچه به معنای اخص كلمه سری است، هر آنچه را كه مناسب حالش نباشد نیز مسكوت می‌گذارد. و همواره از آنچه نشان می‌دهد محیط اطراف، گذشته، انگیزه‌ها و پیامدهایش را كنار می‌نهد. بنابراین گفتاری به كلی غیرمنطقی است. از آنجایی كه دیگر هیچ كس نمی‌تواند حرف نمایش را نقض كند، خود نمایش محق است حرف خود را نقض و نمایش گذشتۀ خود را تصحیح كند. طرز برخورد متفرعن خادمانش به هنگامی كه باید روایتی جدیدی و شاید باز هم دروغین از برخی وقایع اعلام كنند این است كه نادانی و سوء تعبیرهای منتسب به مخاطبانشان را تصحیح كنند، حال آنكه خود همان‌هایی هستند كه تا دیروز با اطمینان خاطر مرسوم‌شان شتاب‌زده این خطا را اشاعه می‌دادند.

«بدین‌سان آموزش نمایش و نادانی تماشاگران به غلط همچون عواملی متعارض نموار می‌شوند، حال آنكه زادۀ یكدیگرند.
«… هر نوع گفتار نشان داده شده در نمایش هیچ جایی برای پاسخ نمی‌گذارد؛ و منطق اجتماعاً جز در گفت و شنود شكل نگرفته است.
«… سرانجام اینكه منطق آسان نیست؛ و كسی هم خواهان آموزش آن به ایشان نیروده است. هیچ معتادی درس منطق نمی‌خواند؛ چون دیگر نیازش، و نیز امكانش، را ندارد. این تنبلی تماشاگر در ضمن، تنبلی هر جور كادر روشنفكر نیز هست؛ تنبلی متخصص به سرعت آموزش دیده‌ای كه در همۀ موارد می‌كوشد تا محدودۀ تنگ معلوماتش را با تكرار یك مشت استدلال مقتدرانۀ غیرمنطقی بپوشاند» (صص.7-225.).

«عموماً گمان می‌كنند درست همان كسانی كه خود را انقلابی خوانده‌اند، شدیدترین ناتوانی را هم در باب منطق از خود نشان داده‌اند. … امروزه دیگر نمی‌توان نادیده گرفت كه كاربرد به شدت فشردۀ نمایش، همان گونه كه انتظارش می‌رفت، اكثر آدم‌های این دوره را، هر چند بریده بریده و منقطع، ایدئولوژیك بار آورده است. فقدان منطق یعنی تضییع امكان شناسایی فوری آنچه با اهمیت و آنچه كم اهمیت یا خارج از موضوع است؛ آنچه ناسازگار و آنچه برعكس چه بسا تكمیل كننده است؛ میكروب این بیماری به مقدار زیاد توسط متخصصان بی‌هوش و به هوش آوری نمایش عامدانه به مردم تزریق شده است. معترضان به هیچ وجه از آدم‌های مطیع نامعقول‌تر نبوده‌اند، منتها نامعقولیت عمومی در آن‌ها شدیدتر به چشم می‌خورد چون با ارائۀ علنی طرح‌شان كوشیده‌اند به كنش عملی دست بزنند» (ص.227.).
مآخذ:...

ــ̓ ̓ـکوتیشن: گی دبور دربارۀ مؤلفه‌های‌جامعۀ‌نمایش: پنج.بوروكراسی

فرستادن به ایمیل چاپ

گی دبور ادامه مطلب...در ”جامعه نمایش“


«نمایش‌گری متمركز، اساساً به سرمایه‌داری بوروكراتیك تعلق دارد،… چرا كه مالكیت بوروكراتیك به این معنا، متمركز است كه در این اجتماع با تصاحب كل اقتصاد رابطه دارد» (صص.90-89.).

             «كالایی كه بوروكراسی در اختیار دارد، كار تام اجتماعی است، و آن‌چه باز به جامعه می‌فروشد بقای فرصت کار است» (صص.90-89.).

             «دیكتاتوری اقتصاد بوروكراتیك، نمی‌تواند هیچ مجال انتخاب قابل اعتنایی برای توده‌های استثمار شده باقی بگذارد، چرا كه همه امر را خودش الزاماً انتخاب كرده و به همین جهت هر انتخاب بیرون از چارچوب بوروکراسی، خواه به تغذیه مربوط باشد، خواه به موسیقی، در جا، انتخاب تخریب كامل اوست. او باید با خشونت دائم همراه باشد» (صص.90-89.).
مآخذ:...

عوامل‌مؤثر‌بر‌شكل‌گيري‌وضعيت‌اجتماعي‌و‌فردي‌سكولار‌از‌ديدگاه‌قرآن‌کریم‌(25)/ ‌پانزده‌سرشت‌فرهنگ‌دورو

فرستادن به ایمیل چاپ

دکترادامه مطلب...حامدحا‌جی‌حیدری/ الهام‌نصرتی


گزارش رساله پایان‌نامه/رتبه اول تحقیقات علوم انسانی تهران/جشنواره محقق حلی 1390

----------------------------------------

إِنَّ الْمُنافِقِينَ يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَي الصَّلاةِ قامُوا كُسالي‏ يُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلِيلاً مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذلِكَ لا إِلي‏ هؤُلاءِ وَ لا إِلي‏ هؤُلاءِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلاً

نساء/3-142
----------------------------------------

← منافق، كسي است كه در ظاهر احكام ديني را به جاي مي‏آورد، امّا انگيزه‏هاي او الهي نيست. نماز مي‏خواند، امّا از روي رياكاري، كسالت و غفلت. او گمان مي‌كند با اين روش خدا را فريب مي‌دهد، در حالي كه نمي‏داند خودش را فريب داده و خداوند به درون او آگاه است و جزاي فريبكاري او را مي‌دهد.
← برخي مضامين مرتبط با منافقان در اين آيه چنين‌اند:
       
← فريبكاري، بي نشاطي در نماز، رياكاري و غفلت از ياد خدا، از نشانه‏هاي نفاق است. ”إِنَّ الْمُنافِقِينَ يُخادِعُونَ”، ”يُراؤُنَ”، ”لا يَذْكُرُونَ”
← منافقان بدانند كه با خدا طرفند. ”وَ هُوَ خادِعُهُمْ”
← كيفر خدا متناسب با عمل است. ”يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ”
← نماز منافقان نه روحيّه دارد، نه انگيزه، نه مقدار. ”كُسالي‏”، ”يُراؤُنَ”، ”قَلِيلاً”
← منافقان، استقلال فكر و عقيده ندارند به هر حركتي مي‏چرخند، به ديگران وابسته و بي‏هدف سرگردانند؛ ”مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذلِكَ”.
← پذيرش ولايت كفّار با ايمان سازگار نيست. يك دل، دو دوستي برنمي‏دارد.
← تولّي و تبرّي، دوستي با مؤمنان و دوري از كافران، لازمه‏ي ايمان است.
← جايگاه منافقان در دوزخ از كفّار بدتر است؛ ”فِي الدَّرْكِ الاسْفَلِ”.
← در قيامت، راهي براي نجات منافقان نيست؛ ”لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيراً”.

░▒▓ و اکنون، جمع‌بندی پانزده خصلت منافقان در مصحف شریف:

• بهره‌ي 79. ضعف انگيزه الهي در اجراي احكام ديني و طرح انگيزه‌هاي ديگر، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 80. كسالت و غفلت در مورد حقايق وظايف، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 81. گسترش و ترويج فريبكاري، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 82. بي‌نشاطي در نماز، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 83. نداشتن استقلال فكر و عقيده و وابستگي به ديگران، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 84. بي‌هدفي در امور و زندگي، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 85. اتخاذ تصميمات فوري و عجولانه، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 86. نداشتن قاطعيت در مواضع اعتقادي و بينش فكري، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 87. كافران را به جاي مؤمنان دوست و سرپرست گرفتن، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 88. خصومت با مؤمنان و دوستي با كافران، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 89. سلطه كفار بر مسلمانان، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 90. ذلت‌پذيري مسلمانان، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 91. افشاگري و بيان عيوب مردم، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 92. شرايطي كه در آن مظلوم نتواند با آزادي كامل عليه ظالم فرياد بزند، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 93. عدم دفاع از مظلوم، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.

← تا کنون، نود و سه رهنمود از مصحف شریف آموختیم. نود و دو رهنمود دیگر باقیست. تا پایان ساخت این الگو برای فهم عوامل بی‌دینی با ما همراه باشید...
مآخذ:...
هوالعلیم

ــ̓ ̓ـکوتیشن: گی دبور دربارۀ مؤلفه‌های‌جامعۀ‌نمایش:چهار. فردیت‌كاذب

فرستادن به ایمیل چاپ

گی دبور ادامه مطلب...در ”جامعه نمایش“


«روند مبتذل‌سازی كه در قالب سرگرم‌كردن‌های پر زرق و برق نمایش بر جامعۀ مدرن سلطۀ جهانی دارد، تسلطش را بر این جامعه در هر یك از نقاطی نیز كه گستردۀ كالاها، نقش‌ها و اشیا برای انتخاب را در ظاهر كثرت بخشیده اعمال می‌كند. بقایای دین و خانواده… و بنابراین بقایای سركوب اخلاقی تأمین شده توسط آن‌ها می‌تواند با تصدیق وراجانۀ لذت این دنیا، دنیایی كه فقط به عنوان شبه لذتی كه سركوب را در خود حفظ می‌كند تولید می‌شود، به منزلۀ چیزی عین خود تركیب گردد» (صص.85.).

    «ستارۀ نمایش… ، این بازنمود نمایشی انسان زنده، با در خود متمركز كزدن تصویر یك نقش ممكن، همین ابتذال را متمركز می‌كند. عرصۀ وجود ستارۀ نمایش تخصصی شدن زندۀ ظاهری، محمل هویت‌سازی یا خود یكی‌انگاری با زندگی ظاهری بدون عمق است، كه باید پراكندگی تخصص‌های تولیدی واقعاً زنده را جبران كند.

    «… عامل نمایش… ضد فرد است؛ او با همان وضوحی كه دشمن فرد در خویش است، دشمن فرد در دیگران نیز هست. چون به مثابۀ الگوهی هویت‌سازی وارد نمایش شده، از داشتن هرگونه كیفیت خودمختار صرفنظر كرده تا خود را با قانون عام اطاعت از جریان امور همانند سازد.
    «… انتخاب كاذب در وفور نمایشی، انتخابی كه از میان نمایش‌های كنار هم قرار گرفتۀ رقیب و همبسته، و نیز از میان نقش‌های كنار هم قرار گرفتۀ متنافی و متداخل… صورت می‌گیرد، در مبارزۀ كیفیت‌های شبه‌وار توسعه می‌یابد كه قصدشان شورانگیز كردن تعلق خاطر به ابتذال كمی است. به این ترتیب، كهنه تقابل‌های كاذب، منطقه‌گرایی‌ها و نژادپرستی‌ها دیگر بار زاده می‌شوند تا عامیانگی مبتذل جایگاه‌های سلسله مراتبی مصرف را به برتری خیال بافانۀ وجودی مبدل كنند. و بدین‌گونه رشتۀ رویارویی‌های پایان‌ناپذیر مسخره دیگر بار تنیده می‌شود تا بسیج‌كنندۀ علاقۀ مادون تفننی از مسابقات ورزشی گرفته تا انتخابات باشند. آنجا كه مصرف وافر استقرار یافته، یك تقابل عمدی نمایشی میان جوانان و بزرگسالان در صدر نقش‌های غلط‌انداز قرار می‌گیرد: زیرا هیچ كجا بزرگسالی نیست كه صاحب اختیار زندگیش باشد، و جوانی (تغییر آنچه هست)، به هیچ روی خاصۀ انسان‌هایی نیست كه اكنون جوان‌اند، بل خاصۀ نظام اقتصادی و دینامیسم سرمایه‌داری است. این چیزها هستند كه فرمانروایی می‌كنند و جوان‌اند؛ كه در پی هم می‌آیند و جانشین هم می‌شوند» (صص.9-85.).

«ازخودبیگانگی تماشاگر [در جامعۀ نمایش] به سود موضوع نظاره‌شده (كه نتیجۀ فعالیت ناخودآگاه اوست) اینگونه بیان می‌شود كه: او هر چه بیشتر نظاره می‌كند، كمتر زندگی می‌كند؛ هر چه بیشتر می‌پذیرد خود را در تصاویر غالبِ نیاز، بازشناسد، كمتر هستی و میل خود را می‌فهمد.
    «… كارگر خود را تولید نمی‌كند، توانی مستقل تولید می‌كند. … تمام زمان و مكان دنیای این تولیدكننده همراه با انباشت محصولات تولیدی از خود بیگانه‌اش برای او بیگانه می‌شود» (ص.67.).

«زوال شخصیت جبراً همراه با شرایط هستی‌ای می‌آید كه به طور انضمامی در انقیاد هنجارهای نمایشی است، و مدام از امكان شناخت تجارب راستین و بنابراین كشف ارجحیت‌های فردی انسان، جداتر شده است. فرد اگر بر آن است كه در چنین جامعه‌ای اندكی مورد اعتنا قرار می‌گیرد می‌باید (با نقض غرض) مدام خود را انكار كند. چرا كه اصل مسلم به موجب این هستی وفاداری‌ای دائماً متغیر و زنجیره‌ای از تعلقات همواره نامردانه به فراورده‌های غلط‌انداز است. یعنی دوان دوان به دنبال نشانه‌های ارزش‌باختۀ زندگی بودن. برای انطباق با این سازمان امور، مواد مخدر یاری‌رسان است؛ و برای گریز از آن، جنون» (صص.9-228.).
    «نخستین مداح نمایش، مك‌لوهان نیز كه متقاعدترین كودن قرن‌اش به نظر می‌رسید، خود سرانجام در 1976 تغییر عقیده داد وقتی كشف كرد كه ”فشار رسانه‌های توده‌ای انسان را به سوی امور نامعقول سوق می‌دهد“» (صص.30-229.).
مآخذ:...

آخرین بروز رسانی در یکشنبه, 20 فروردین 1391 ساعت 14:00

ــ̓ ̓ـکوتیشن: گی دبور دربارۀ مؤلفه‌های‌جامعۀ‌نمایش: سه.تخصصی‌شدن

فرستادن به ایمیل چاپ

گی دبور در ادامه مطلب...”جامعه نمایش“


«خاستگاه نمایش، تضییع وحدت جهان است. … در نمایش، جزئی از جهان در برابر جهان بازنموده می‌شود، و برتر از آن قرار می‌گیرد» (صص.7-66.).

«جدایی، سرآغاز و سرانجام نمایش است. نهادینه شدن تقسیم كار اجتماعی و شكل‌گیری طبقات نخستین ناره‌گر مقدس را بنا نهاد، یعنی نظمی اساطیری كه هر قدرتی از بدو پیدایش خود را با آن می‌پوشاند.

    «… نمایش حفظ ناخودآگاهی در تغییر عملی شرایط هستی است. او فراوردۀ خویش است و قواعدش را خودش وضع كرده است: نمایش یك شبه مقدس یا مقدس‌نماست.

    «… با همین توفیق تولید جدا شده به مثابۀ تولید امور جدا شده، تجربۀ بنیادینی كه در جوامع بدوی به یك كار اصلی مرتبط بود، اكنون در قطب توسعۀ نظام در حال جابجا شدن به سوی نه-كار و بی‌فعالیت است. اما این بی‌فعالیتی به هیچ روی از چنگ فعالیت تولیدی آزاد نشده است. … پدیدۀ فعلی ”آزاد شدن كار“ و افزایش تفریحات، به هیچ روی آزاد شدن كار، و آزاد شدن جهان شكل گرفته از این كار نیست. ذره‌ای از فعالیت ربوده شده در كار را نمی‌توان در انقیاد نتیجه‌اش بازیافت.
    «… همۀ نعمت‌های منتخب نظام نمایشی، از اتومبیل تا تلویزیون، در عین حال حربه‌های او برای تقویت مداوم شرایط منزوی كردن ”انبوه تنهایان“ است» (صص.6-65.).
مآخذ:...

آخرین بروز رسانی در یکشنبه, 20 فروردین 1391 ساعت 14:02

عوامل‌مؤثر‌بر‌شكل‌گيري‌وضعيت‌اجتماعي‌و‌فردي‌سكولار‌از‌ديدگاه‌قرآن‌کریم‌(24)/ نیرنگ در نیرنگ

فرستادن به ایمیل چاپ

دکترحادامه مطلب...امدحا‌جی‌حیدری/ الهام‌نصرتی


گزارش رساله پایان‌نامه/رتبه اول تحقیقات علوم انسانی تهران/جشنواره محقق حلی 1390

← نیرنگ به مثابه مُد روز.

← یک زمانی، پاکی و سادگی مد روز بود، ...

← و پس از مدتی که پیشتاز سازندگی بودن، ...
← گره‌های توسعه را به هر حیلتی گشودن، ...
← و ام‌القرای اسلام را به هر قیمت سرافراز ساختن، ...
← مد شد، ...
← زرنگی، زبردستی، تردستی، خود را با هر شرایطی تطبیق دادن، اعتدال و ”افراطی نبودن“، ریش‌سفیدی به قیمت زیر پا گذاشتن حق، ...
← همگی ”مد روز شد“.
← فکر می‌کنم که اگر این مد روشنفکری پسامدرن (همه چیز را توجیه کردن)، همینطور به گسترش خود ادامه دهد،
← و جماعتی، اعم از روشنفکر و سیاستمدار، مدام در کار توجیه هر سیاست و هر کاری باشند،
← به کوره راه سخیفی منتهی می‌شویم که گول در گول در گول در گول در گول در... گول می‌خوریم.
← و این، نشان منافقان راه گم کرده است.
← و این، از سرگردانی و بی‌هدفی و بی‌برنامگی سر درمی‌آورد.
← مشغول نیرنگ به خودمان هستیم. دیگران را گول می‌زنیم. و به خیال خام، حق و حقیقت و خدا را مشمول خدعه خویش می‌کنیم.
← و در واقع، فقط خود را فریفته می‌سازیم.

----------------------------------------
إِنَّ الْمُنافِقِينَ يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَي الصَّلاةِ قامُوا كُسالي‏ يُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلِيلاً مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذلِكَ لا إِلي‏ هؤُلاءِ وَ لا إِلي‏ هؤُلاءِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلاً
نساء/3-142
----------------------------------------

← در اين دو آيه پنج صفت ديگر از صفات منافقان در عبارات كوتاهي آمده است:

← 1. آنها براي رسيدن به اهداف شوم خود از راه خدعه و نيرنگ وارد مي‌شوند و حتي مي‌خواهند: ”به خدا خدعه و نيرنگ زنند در حالي كه در همان لحظات كه در صدد چنين كاري هستند در يك نوع خدعه واقع شده‏اند، زيرا براي به دست آوردن سرمايه‏هاي ناچيزي سرمايه‏هاي بزرگ وجود خود را از دست مي‌دهند”. (إِنَّ الْمُنافِقِينَ يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ‏). تفسير فوق از واو ”وَ هُوَ خادِعُهُمْ‏“ كه واو حاليه است استفاده مي‌شود و اين درست شبيه داستان معروفي است كه از بعضي بزرگان نقل شده است كه به جمعي از پيشه‏وران مي‌گفت: از اين بترسيد كه مسافران غريب بر سر شما كلاه بگذارند، كسي گفت اتفاقا آنها افراد بي‌خبر و ساده‏دلي هستند ما بر سر آنها مي‌توانيم كلاه بگذاريم، مرد بزرگ گفت: منظور من هم همانست، شما سرمايه ناچيزي از اين راه فراهم مي‌سازيد و سرمايه بزرگ ايمان را از دست مي‌دهيد!
← 2. آنها از خدا دورند و از راز و نياز با او لذت نمي‏برند و به همين دليل: ”هنگامي كه به نماز برخيزند سرتاپاي آنها غرق كسالت و بي‏حالي است“ (وَ إِذا قامُوا إِلَي الصَّلاةِ قامُوا كُسالي‏).
← 3. آنها چون به خدا و وعده‏هاي بزرگ او ايمان ندارند، اگر عبادت يا عمل نيكي انجام دهند آن نيز از روي ريا است نه به خاطر خدا! (يُراؤُنَ النَّاسَ‏).
← 4. آنها اگر ذكري هم بگويند و يادي از خدا كنند از صميم دل و از روي آگاهي و بيداري نيست و اگر هم باشد، بسيار كم است (وَ لا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلاَ قَلِيلاً).
← 5. آنها افراد سرگردان و بي‏هدف و فاقد برنامه و مسير مشخص‏اند، نه جزء مؤمنانند و نه در صف كافران! (مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذلِكَ لا إِلي‏ هؤُلاءِ وَ لا إِلي‏ هؤُلاءِ) (تفسير نمونه، ج.4، ص.176).
در نتیجه...
• بهره‌ي 75. نيرنگ به خود و خدا، و عادت به شيوه‌هاي نادرست توجيه اعمال، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 76. کسالت در رابطه با خداوند، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 77. ذكر خدا بدون بينش و آگاهي، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.
• بهره‌ي 78. سرگرداني، بي‌هدفي و بي‌برنامگي، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.

← تا کنون، هفتاد و هشت رهنمود از مصحف شریف آموختیم. صد و هفت رهنمود دیگر باقیست. تا پایان ساخت این الگو برای فهم عوامل بی‌دینی با ما همراه باشید...
مآخذ:...
هوالعلیم

ــ̓ ̓ـکوتیشن: گی دبور دربارۀ مؤلفه‌های‌جامعۀ‌نمایش:دو.مصرف‌گرایی‌ومحوریت‌كالا

فرستادن به ایمیل چاپ

گی ادامه مطلب...دبور در ”جامعه نمایش“


«این اصل فتیشیسم كالا (یعنی سلطۀ ”چیزهای مافوق محسوسِ هر چند محسوس“ بر جامعه است كه در نمایش تحقق می‌یابد. … و جهان كالا بدین‌سان چنان كه هست نشان داده می‌شود، زیرا روندش با جدایی انسان‌ها از یكدیگر و از محصول كلی‌شان یكی است)» (صص.2-71.).

«آنچه توسعه می‌دهد، كمیت است» (ص.72.).

«رشد اقتصادی جوامع را از فشار طبیعی كه موجب مبارزۀ بلافصل آن‌ها برای بقا بود آزاد می‌كند، منتها بی‌آنكه از چنگ آزاد كنندۀ خود آزاد شده باشند» (ص.74.).

«خواست مبرم شبه طبیعی كه كار انسانی در آن از خودبیگانه گشته این است كه خدمت به آن بی‌انتها ادامه یابد، و این خدمت كه با چیزی جز خودش مورد قضاوت و عفو قرار نمی‌گیرد، در واقع تمامی طرح و تلاش‌های اجتماعاً مشروع را، به مثابۀ خدمتگذاران خود، كسب می‌كند. وفور كالاها، یعنی وفور رابطۀ كالایی، دیگر نمی‌تواند چیزی جز بقای افزوده باشد» (ص.74.).

«همین كه درجۀ وفور حاصل در تولید كالاها اضافه همكاری كارگر را مبرم می‌سازد،… با این كارگر، كه ناگهان از تحقیر تامی كه با تمام مقررات سازمانی و مراقبت از تولیدآشكارا به او فهمانده می‌شد مبرا گشته، هر روز بیرون از این تولید، زیر نقاب مصرف‌كننده، ظاهراً مثل یك آدم بزرگ بالغ با نزاكت و خوش‌خدمتی رفتار می‌شود. پس انسان‌دوستیكالا ”تفریحات و انسانیت“ كارگر را به عهده می‌گیرد، آن هم به این دلیل ساده كه اقتصاد سیاسی اكنون می‌تواند و می‌باید به حیث اقتصاد سیاسی بر این سپهرها سلطه یابد. بدین‌سان ”انكار مختوم انسان“ تمامی هستی انسانی را به عهده گرفته است. … همراه با اتوماسیون، كه همزمان پیشرفته‌ترین شاخۀ صنعت مدرن و الگوی كامل چكیدۀ كردار اوست، جهان كالا بایستی این تضاد را رفع كند كه: كاربرد ابزاری تكنیك در عین حال كه كار را به طور عینی حذف می‌كند، باید آن را به مثابۀ كالا و تنها زادگاه كالا حفظ كند. برای آنكه اتوماسیون، یا هر شكل كمتر حاد دیگری از رشددهی توان تولیدی كار، زمان كار اجتماعی لازم را در مقیاس جامعه به طور واقعی كاهش ندهد، لازم است مشاغل جدیدی ایجاد گردد. بخش سوم یا خدمات در واقع عریض و طویل شدن بی‌كران اتراق‌گاه و سپاه توزیع و ستایش كالاهای كنونی است. … ارزش مبادله با بسیج هر كاربرد انسانی و كسب انحصار ارضای آن، سرانجام رهبری‌كنندۀ كاربرد شد. فرایند مبادله خود را با هر كاربرد ممكن یكی كرد، و آن را تخته‌بند خویش ساخت.

     «… نمودار ثابت اقتصاد كاپیتالیستی كه همان كاهش تدریجی ارزش كاربرد است، شكل جدیدی از حرمان را در درون بقای افزوده توسعه می‌دهد؛ حرمانی كه چندان از چنگ قحطی قدیم خلاص نشده چرا كه مشاركت اكثریت عظیم انسان‌ها را همچون كارگران مزدبگیر در پیگیری بی‌پایان تلاش خود مطالبه می‌كند؛ و هر كس می‌داند كه باید یا به آن تن دهد یا بمیرد. آنچه پایۀ واقعی پذیرش توهم به طور كلی در مصرف كالای مدرن است، واقعیت، همین شانتاژ است، یعنی این امر كه كاربرد همه امر در فقیرترین شكل خود نیز (خوراك-مسكن) دیگر جز در اسارت ثروتِ موهومِ بقای افزوده وجود ندارد. مصرف‌كنندۀ واقعی به مصرف‌كنندۀ اوهام تبدیل می‌شود. كالا این توهم واقعی و نمایش تجلی كلی آن است.

     «… نمایش روی دیگر پول است: هم‌ارز كل انتزاعی تمامی كالاها. اما اگر پول به حیث بازنمود هم‌ارزی مركزی، یعنی بازنمود خصلت مبادله‌شدنی اجناس كثیری كه كاربردشان غیرقابل قیاس بود بر جامعه سلطه یافت، نمایش مكمل مدرن توسعه‌یافتۀ آن است كه تمامیت جهان كالایی یكجا در آن همچون هم‌ارز كل آنچه مجموع جامعه می‌تواند باشد و انجام دهد ظاهر می‌شود» (صص.8-76.).

«هر كالای معین كه برای خود می‌جنگد، سایر كالاها را نمی‌تواند به رسمیت بشناسد، و چنان مدعی چیرگی در همه جاست كه انگار تنها كالاست. … بر اثر نیرنگ عقل كالایی، وجه خاص كالا با جنگیدن فرسوده می‌شود، در حالی كه شكل-كالا به سوی واقعیت‌یابی مطلقش می‌رود.
     «ارضائی كه كالای وافر دیگر نمی‌تواند در مصرف فراهم كند، عاقبت در قبول ارزش آن به حیث كالا جستجو می‌شود: كه عبارت از مصرف خودكفای كالا؛ و ابراز احساسات مذهبی مصرف‌كننده در قبال آزادی مطلق كالاست.
     «… بی‌تردید شبه نیاز تحمیلی در مصرف مدرن با هیچ نیاز یا میلی اصیلی كه پروردۀ جامعه و تاریخش نباشد قابل تقلیل نیست. اما كالای وافر همچون گسست مطلق رشد ارگانیك نیازهای اجتماعی حضور دارد. انباشت مكانیكی كالا آزاد كنندۀ یك تصنع نامحدود است كه میل زنده در برابرش خلع سلاح شده است. توان انباشت‌گرانۀ یك تصنع مستقل موجد جعلی شدن زندگی اجتماعی در همه جاست.
     «در تصویر وحدت‌یابی خجستۀ جامعه از طریق مصرف، افتراق واقعی تا عدم تحقق آتی در مصرف‌كردنی‌ها فقط به حالت تعلیق در آمده است. هر محصول خاص كه باید نمودار و معرف امید به یك میان‌بر برق‌آسا برای سرانجام رسیدن به ارض موعود مصرف تام باشد، خود به كبكبه و دبدبه به عنوان یكتایی قطعی نموده و معرفی می‌شود» (صص.2-91.).

«نمایش، برهه‌ای است كه كالا در آن به اشغال تام حیات اجتماعی رسیده است. رابطه با كالا نه فقط قابل رؤیت است، بلكه دیگر كسی جز آن، چیزی نمی‌بیند: جهانی كه دیده می‌شود، جهان اوست. … این كالای تام می‌باید قطعه‌وار به فرد قطعه‌قطعه شده‌ای برسد كه به طور مطلق از نیروهای مولدی كه مجموعه‌وار عمل می‌كنند، جدا شده است. و اینجا نوبت علم تخصصی سلطه‌گری است كه تخصصی‌تر شود: پس تكه تكه می‌گردد و به صورت جامعه‌شناسی، روانشناسی فنی، سیبرنتیك، نشانه‌شناسی و غیره، به مراقبت از خودتنظیم‌شدگی تمام سطوح این فرایند می‌پردازد» (صص.74.).

اما:

«شیئی كه در نمایش وجهه و اعتباری داشته از لحظه‌ای كه همزمان به خانۀ یك مصرف‌كننده و همۀ مصرف‌كنندگان دیگر می‌رسد، عامیانه و پیش پا افتاده می‌شود. … هر دروغ جدید تبلیغات، در عین حال اعتراف به دروغ قبلی اوست» (ص.93.).

«پیروزی اقتصاد خودمختار در عین حال باید شكستش باشد. نیروهایی كه او به غلیان در آورده ضرورت اقتصادی را، كه پایۀ تغییرناپذیر جوامع قدیم بود، حذف می‌كنند. آنگاه كه او این ضرورت را با ضرورت توسعۀ بی‌پایان جایگزین می‌سازد، به ناگزیر ارضای نیازهای اولیۀ به اجمال پذیرفته شدۀ انسانی را نیز با شبه‌نیاز‌سازی ناگسسته‌ای جایگزین می‌كند كه در آن تمام نیازها در تنها شبه نیاز حفظ حاكمیتش خلاصه می‌شود. اما اقتصاد خودمختار درست به میزانی از نیاز عمیق برای همیشه جدا می‌گردد كه از ناخودآگاه اجتماعی، كه ندانسته به او وابسته بود، خارج می‌شود. ”هر آنچه خودآگاه است فرسوده می‌شود، آنچه ناخودآگاه است خلل‌ناپذیر می‌ماند… “(فروید).
     «در لحظه‌ای كه جامعه كشف می‌كند كه به اقتصاد وابسته است، در واقع، اقتصاد وابسته به اوست» (ص.80.).

«جامعۀ حامل نمایش تنها با سركردگی اقتصادی‌اش بر مناطق كم‌توسعه سلطه نمی‌راند. او به حیث جامعۀ نمایش بر آن‌ها سلطه دارد. جامعۀ مدرن سطح اجتماعی هر قاره را، حتی جایی كه هنوز پایۀ مادی‌اش غایب است، دیگر نمایش‌وارانه قرق كرده است. … تخصص‌یابی‌ها سرانجام، در سطح كاركرد نظام در كل جهان، در نوعی تقسیم جهانی وظایف نمایشی حل می‌شوند. … تقسیم وظایف نمایشی كه محافظ كلیت نظم موجود است، به طور عمده از قطب مسلط این نظم محافظت می‌كند» (صص.84.).
مآخذ:...

آخرین بروز رسانی در شنبه, 19 فروردین 1391 ساعت 15:33

صفحه 371 از 425

a_a_