دکترحامدحاجیحیدری/ الهامنصرتی
گزارش رساله پایاننامه/رتبه اول تحقیقات علوم انسانی تهران/جشنواره محقق حلی 1390
← شیفتگان انقلاب، ساکن در ”الهیه“ و ”فرمانیه“، بهترین خدمت به انقلاب را میتوانند با ”سرازیر شدن“ خود انجام دهند.
← باور کنید...
← باور کنید که هیچ چیز به اندازه نگاه نادرست به «دنیا»، جامعه ما را به سوی بیدینی سوق نمیدهد.
← اصلاً میرود تا حاصل انقلاب را به باد دهد، این نگاه ”عفاف و کفاف“ی به دنیا. این نگاه که «دنیا را داشته باش، ولی به آن دل نبند». اینها گول است.
← واقع آن است که این ”نگاه بد“ به دنیا، نسل نورسته را به نسل پردازنده انقلاب بدبین کرده است.
----------------------------------------
إِنَّما مَثَلُ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الارْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَ الانْعامُ حَتَّي إِذا أَخَذَتِ الارْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّيَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها آن هم قادِرُونَ عَلَيْها أَتاها أَمْرُنا لَيْلاً أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصِيداً كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالامْسِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الاياتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلي دارِ السَّلامِ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلي صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ
يونس/5-24
----------------------------------------
← زندگي دنيا همانند یک حادثه است.
← حادثه...
← حادثه: آبي از آسمان نازل میگردد. بر اثر آن، گياهان گوناگون كه مردم و چهار پايان از آن ميخورند، ميرويد، تا زماني كه روي زمين زيبايي خود را (از آن) گرفته و تزيين ميگردد و اهل آن ”مطمئن ميشوند كه ميتوانند از آن بهرهمند گردند“.
← ناگهان، فرمان ما شبهنگام يا در روز براي نابودي آن فرا ميرسد. سرما يا صاعقهاي را بر آن مسلط ميسازيم و آن چنان آن را درو ميكنيم كه گويي هرگز نبوده است.
← گويي هرگز نبوده است.
← اينچنين، آيات خود را براي گروهي كه تفكر ميكنند شرح ميدهيم. و خداوند دعوت به سراي صلح و سلامت ميكند و هر كس را بخواهد به راه راست هدايت مينمايد.
← در نخستين آيه مورد بحث اين واقعيت ضمن مثال جالبي تشريح شده تا پردههاي غرور و غفلت را از مقابل ديدههاي غافلان و طغيانگران كنار زند. ”زندگي دنيا همانند آبي است كه از آسمان نازل كردهايم“ (إِنَّما مَثَلُ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ). اين دانههاي حياتبخش باران بر سرزمينهاي آماده ميريزند، ”و به وسيله آن گياهان گوناگون كه بعضي قابل استفاده براي انسانها، و بعضي براي حيوانات است، ميرويند“ (فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الارْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَ الانْعامُ).
← اين گياهان علاوه بر خاصيتهاي غذايي كه براي موجودات زنده دارند سطح زمين را ميپوشانند و آن را زينت ميبخشند، تا آنجا كه ”زمين بهترين زيبايي خود را در پرتو آن پيدا كرده و تزيين ميشود“ (حَتَّي إِذا أَخَذَتِ الارْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّيَّنَتْ). در اين هنگام شكوفهها، شاخساران را زينت داده و گلها ميخندند، و گياهان در پرتو نور آفتاب ميدرخشند، و ساقهها و شاخهها همراه وزش باد در طربند، دانههاي غذايي و ميوهها كم كم خود را نشان ميدهند، و صحنه پر جوشي را از حيات و زندگي به تمام معني كلمه مجسم ميكنند، كه دلها را پر از اميد و چشمها را پر از شادي و سرور ميسازند، آن چنان كه ”اهل زمين مطمئن ميشوند، كه ميتوانند از مواهب اين گياهان بهره گيرند“ هم از ميوهها و هم از دانههاي حياتبخششان (وَ ظَنَّ أَهْلُها آن هم قادِرُونَ عَلَيْها). ”اما ناگهان فرمان ما فرا ميرسد (سرماي سخت يا تگرگ شديد يا طوفان درهم كوبندهاي بر آنها مسلط ميگردد) و آنها را چنان درو ميكنيم كه گويا هرگز نبودهاند”! (أَتاها أَمْرُنا لَيْلاً أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصِيداً كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالامْسِ). ”لَمْ تَغْنَ“ از ماده ”غنا“ به معني اقامت كردن در مكاني است، بنابراين، جملهي ”لم تغن بالامس“ يعني ”ديروز در اين مكان نبوده است“ و اين كنايه از اين است كه چيزي به كلي از ميان برود آن چنان كه گويي هرگز وجود نداشته! در پايان آيه براي تاكيد بيشتر ميفرمايد: ”اين چنين آيات خود را براي افرادي كه تفكر ميكند تشريح ميكنيم“ (كَذلِكَ نُفَصِّلُ الاياتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ).
← آنچه گفته شد ترسيم روشن و گويايي از زندگي زودگذر و فريبنده و پر زرق و برق دنياي مادي است كه نه مقام و ثروتش قابل دوام است و نه جاي امنيت و سلامت ميباشد. لذا در آيه بعد با يك جمله كوتاه اشاره به نقطه مقابل اينگونه زندگي كرده و ميفرمايد ”خداوند به دار السلام، خانه صلح و سلامت و امنيت دعوت ميكند“ (وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلي دارِ السَّلامِ). در آنجا كه نه از اين كشمكشهاي غارتگران دنياي مادي خبري است، و نه از مزاحمتهاي احمقانه ثروتاندوزان از خدا بيخبر، و نه جنگ و خونريزي و استعمار و استثمار، و تمام اين مفاهيم در كلمه دارِ السَّلامِ (خانه صلح و سلامت) جمع است. و هر گاه زندگي در اين دنيا نيز شكل توحيدي و رستاخيزي به خود گيرد آن هم تبديل به ”دار السلام“ ميشود، و از صورت آن ”مزرعه بلا ديده طوفان زده“ در ميآيد. سپس اضافه ميكند ”خدا هر كس را بخواهد (و شايسته و لايق ببيند) به سوي راه مستقيم، همان راهي كه به دار السلام و مركز امن و امان منتهي ميشود، دعوت ميكند“ (وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلي صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ).
← از آنجا كه قرآن يك كتاب انسانسازي و تربيت است در بسياري از موارد براي روشن ساختن حقايق عقلي متوسل به ذكر مثال ميشود و گاهي موضوعاتي را كه آغاز و انجامش، سالها طول ميكشد در يك صحنه زودگذر و قابل مطالعه در برابر چشمان مردم مجسم ميسازد. بررسي تاريخ پر ماجراي عمر يك انسان يا يك نسل كه گاهي يكصد سال طول ميكشد براي افراد عادي كار آساني نيست، اما هنگامي كه صحنهاي همانند زندگي بسياري از گياهان كه در چند ماه خلاصه ميشود (از تولد و رشد و نمو و زيبايي و سپس نابودي) در مقابل او قرار دهند بسيار راحت ميتواند چگونگي زندگي خود را در اين آئينه شفاف ببيند. درست اين صحنه را در مقابل چشم خود مجسم كنيد، باغي است پر از درخت و سبزه و گياه كه همگي به ثمر نشسته و غوغاي حيات در سرتاسر آن نمايان است، اما در يك شب تاريك يا يك روز روشن ناگهان ابرهاي سياه آسمان را ميپوشاند، رعد و برق و سپس طوفان و رگبارهاي شديد و تگرگهاي دانه درشت آن را از هر سو درهم ميكوبد. فردا كه به ديدن آن باغ ميآئيم درختان در هم شكسته، گياهان از هم پاشيده و پژمرده، و همه چيز را در هم به روي خاك ريخته در مقابل خودمان مشاهده ميكنيم آن چنان كه باور نميكنيم اين همان باغ سرسبز خرمي است كه ديروز بروي ما ميخنديد. چنين است ماجراي زندگي انسانها مخصوصا در عصر و زمان ما كه گاه يك زلزله يا يك جنگ چند ساعته چنان يك شهر آباد و خرم را در هم ميكوبد كه چيزي جز يك ويرانه با يك مشت اجساد قطعه قطعه شده باقي نميگذارد. وه چه غافلند مردمي كه به چنين زندگي ناپايدار دل خوش كردهاند؟! در جملهي ”فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الارْضِ“ بايد توجه داشت كه ”اختلاط“ در اصل آن چنان كه راغب در مفردات (الراغب الاصفهاني، 1404 (شماره صفحه در منبع اصلي نيامده است)) گفته: به معني جمع ميان دو چيز يا بيشتر است، خواه مايع باشند يا جامد، و ”اختلاط“ اعم از ”امتزاج“ است (زيرا امتزاج معمولا در مايعات گفته ميشود) بنابراين، معني جمله چنين ميشود كه به وسيله آب باران، گياهان از هر قسم به هم ميآميزند، گياهاني كه بدرد انسان ميخورد يا مورد استفاده حيوانات است. اين جمله اشاره ضمني به اين حقيقت نيز ميكند كه خداوند از آب باران كه يك نوع و يك حقيقت بيشتر ندارد انواع و اقسام گياهاني را ميروياند كه نيازمنديهاي مختلف انسانها و حيوانات را با مواد غذايي گوناگونشان تامين ميكنند (تفسير نمونه، ج.8، ص.263).
در نتیجه...
• بهرهي 94. نفس عدم توجه به اينكه دنيا ميتواند علاوه بر فرصت، آفت هم باشد، در افراد و جوامعي كه تنها به فكر توسعه و رشد دنيوي هستند، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق ميدهد.
• بهرهي 95. دنيا انسانها را فريب ميدهد و به خيال و گمان واميدارد و بدينسان زمينه تفكر صحيح را از آنها سلب ميكند و به اين ترتيب، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق ميدهد.
• بهرهي 96. مغرور شدن و دلبستگي به دنياداري، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق ميدهد.
← تا کنون، نود و شش رهنمود از مصحف شریف آموختیم. هشتاد و نه رهنمود دیگر باقیست. تا پایان ساخت این الگو برای فهم عوامل بیدینی با ما همراه باشید...
مآخذ:...
هوالعلیم