دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
مصاحبه با بسیج دانشجویی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران:
░▒▓ بعد از شهادت شهید سلیمانی شاهد حضور اقشار مختلف مردم با افکار گوناگون در تشییع ایشان بودیم. سردار شهید بارها ولایتمداری و مشی انقلابی خود را در گفتار و کردار اثبات کردند، با این وجود بعضاً شاهد بودیم افرادی که شاید از نظر سیاسی مشی شهید را قبول نداشتند، به احترام شهید در مراسم تشییع شرکت کردند، چه چیزی موجب این انسجام با این ابعاد شد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین... موضوعی که میخواهم بر آن تأکید کنم این هست که این تصوری که به وجود آمده و متداول شده و قرائنی هم برای این تصور وجود دارد که «اقبال عام به سردار»، خاص سردار بوده، تصور درستی نیست؛ به خاطر داریم که قبل از تشییع سردار سلیمانی، تشییع شهید حججی هم با اقبال بیسابقهای مواجه شد؛ هم در مشهد، هم اصفهان، هم تهران، و هم نجفآباد، مفصلاً تشییع شدند. قبل از آن هم تشییع عظیم شهدای غواص را داشتیم.
بنابراین، باید متوجه باشیم که با پدیده عامی مواجه هستیم که پرداخت و ریشهیابی عام میطلبد؛ هر چند که بالاخره محبوبیت سردار قبل از شهادتشان هم نکتهای هست که نباید از نظر دور بماند، و این نکته اهمیت ایشان را مضاعف میکند، ولی واقعیت این است که یک خصلت مشترک بین سردار، شهید حججی، و کلاً نسلهای متوالی شهدای انقلاب اسلامی هست که موجب میشود این بزرگان، بتوانند اعتماد مردم را جلب کنند و در هویت نسلها سهم مهمی را ایفا نمایند و چنین اقبالی را به خودشان جلب کنند.
نتیجتاً پدیده سردار و سایر بزرگانی که از آنان اسم بردیم، و شمار بسیار شهدایی که هنوز هم پیکرهایشان میآید و تشییع آنها دراماتیک و متمایز میشود، نشان میدهد که یک خط جوهری انقلاب وجود دارد که آن خط فراسوی نسلها توانسته توجه و تمرکز غاطبه مردم ما را جلب کند. به رغم اختلاف عقاید، اختلاف نظرها، و اختلاف سلایق، آن خط جوهری انقلاب اسلامی مانند نخ تسبیح نسلها را به هم وصل میکند؛ شهدای پیروزی انقلاب، شهدای دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، نسل متوالی شهدا را تشکیل میدهند که میتوانند در هر نسل اقبال و اعتنا جلب کنند و نسلها را به هم پیوند بزنند....
░▒▓ همانطور که خودتان هم اشاره کردید این افراد خصلتی که داشتند که آن جلب اعتماد عمومی بوده است و به نظر شما آن ویژگی که باعث شده این سرمایه اجتماعی حفظ شود چه بوده است؟
درباره موضوع هویت جمعی، دیدگاه مانوئل کستلز، تحلیل خوبی ارائه میدهد، هم در دامنه وسیع علوم اجتماعی تحلیل او چشمگیر است، و هم در ریخت شبکهای جدید که به تحولات پس از هزاره تمرکز دارد، اهمیت مضاعفی پیدا میکند. ملهم از کستلز، در جلد دوم کتاب «ظهور جامعه شبکهای»، میتواند ابرام کرد که تنها منابعی که میتوانند در برهوت هویت در این وضعیت مدرنیت رادیکال، «هویت جمعی» یا «هویت تاریخی» یا «معنای بلندمدتی برای حیات افراد و نسلها» ایجاد کنند، «هویتهای بنیادگرا» هستند. آن چیزی که نه فقط درباره سردار سلیمانی، بلکه در مورد سایر نسلهای متوالی شهدای انقلاب اسلامی موجب هویتسازی و اعتماد شده است، نه صرفاً فداکاری آنان برای میهن و ملت، بلکه فداکاریشان برای مرام و امت است. دیدگاهی بنیادین در آنان هست که لاجرم توسط افراد در طول زندگیشان، و برای نسلها توسط افراد گوناگون، مورد تصدیق قرار میگیرد، و این، از بنیادگرایی و اصولگراییشان نشأت میگیرد.
«بنیادگرایی»، کمک میکند به اینکه افراد بتوانند یک موقعیت استعلایی فراسوی زیست شخصیشان و حتی زیست اجتماعیشان در اینجا و اکنون ترسیم کنند، و مدام خودشان را با آن نقطه استعلایی موقعیتیابی نمایند و بتوانند یک مسیر مستمر تکاملی را طی کنند، درست مثل اتوموبیلی که به مسیریاب و به ماهواره وصل است و از طریق آن میتواند مسیر برنامهداری را طی کند تا به بنبست و تنگنا و ترافیک برنخورد؛ در بنیادگراییها، اعتقاد اصولی دینی کمک میکند تا یک «امپراتوری ایمان» برای پیروانشان بسازند و فراسوی نسلها بتوانند به هدایت جوامع بپردازند؛ بنابراین، بنیادگراییها تنها منابع هویت سیاسی فعال در دنیای امروز هستند؛ از این جهت، چیزی که درباره سردار سلیمانی و درباره سایر نسلهای شهیدان انقلاب اسلامی اهمیت دارد، نسبتشان با این «امپراتوری ایمان» و دیدگاه اصولی و بنیادی و قابل اعتمادی است که از دین استنباط میشود....
░▒▓ اینکه فرمودید از دیدگاه مانوئل کستلز این بنیادگرایی میتواند به هویت جمعی کمک بکند، اما در واقعیت بنیادگرایی در جامعه شاید به عنوان یک عامل از بین برنده وحدت اجتماعی نام برده شود. آن تکثر مدنظر در آن وجود ندارد و بعضاً در جوامعی اقلیتها به رسمیت شناخته نمیشوند؛ چگونه این مطلب درست است که این هویت جمعی تمایل به بنیادگرایی پیدا کند؟
شاید رواداری در سایه دیالوگ و گفتگو معیاری برای انسجام و هویت جمعی باشد که آن هم بدون باور به اصول و بنیادهای مشترک ناشدنی است، ولی کثرتگرایی مطلقاً معیار مناسبی برای هویتبخشی نیست. کثرتگرایی به عنوان یک مسأله که هویتبخشی و اجتماع را تهدید میکند، از عصر پریکلس در یونان مطرح بوده و از افلاطون تا حال مورد تأمل قرار گرفته است. بر عکس، این کثرتگرایی به خاطر آنکه منجر به بیاعتباری معیارهای متحد اخلاقی است، و از آن رو که پروژه نقد اجتماعی را کمرنگ و حتی بیمعنا میکند، بیشتر، معیاری برای انحطاط است تا انسجام و استحکام، و در این مورد از افلاطون و ارسطو و ویکو و آرنت و هابرماس و...، میان متفکران انتقادی اجماعی برقرار است.
در واقع، هر زمان که این کثرتگرایی گسترش پیدا کرده، جوامع و افراد نیز رو به انحطاط رفتهاند. هر چه فرد کثرتگراتر، اخلاقگسیتهتر و منحطتر؛ و همینطور در مورد اجتماع و تمدن. تمدن انسانی و اخلاق فردی، موقعی اعتلا پیدا میکند که در زمین مستحکمی ریشه داشته باشد و تندبادهای شرایط آنها را جابجا نکند و بتوانند در مسیر برنامهداری با پایبندی به یک سری اصول و ارزش، استحکام و انسجام داشته باشند و بتوانند رشد و تعالی پیدا کنند. ادیان ابراهیمی همیشه این امکان را برای پیروان خود فراهم کردهاند؛ آنها اصول جهانشمول و عام و فرازمانی را به پیروان خود هدیه کردهاند. این اصول، برای همه افراد، گروهها و جوامع و تمدنها شرایطی را فراهم میکند که در طول زمان اعتلای برنامهداری را پیگیری کنند؛ به گونهای که از این شاخه به آن شاخه نپرند. در کشور ما هم از سال 1376، کسانی آوازه کثرتگرایی سروشیستی سر میدادند، ولی همانها در هر تجربهای و در شرایط گوناگون میان خودشان دعواهای بیپایانی داشتند و دارند، چه آنها که داخل کشور هستند و چه آنها که در خارج کشور مشغول همکاری با دولتهای متخاصم ملت هستند؛ کثرتگرایی برای آنان رواداری به همراه نیاورد؛ واقع آن است که رواداری هم باید بر مبنای گفتگو و دیالوگ برقرار شود، و دیالوگ بدون باور راسخ به اصول مشترک که گفتگو و مفاهمه را میسر کند، ناشدنی است؛ علت این که اصلاحطلبان از همان ابتدای صدارتشان بر کشور نه فقط به دیگران، بلکه به چهره یکدیگر پنجه میانداختند و آن تجربه را در شورای شهر اول و مجلس ششم و ... رقم زدند که از خاطره ملت پاک نمیشود، به این خاطر بود که کثرتگرایی افراطی سروشیستی، آنها را به رواداری حتی بین خودشان هم نرساند...
░▒▓ طبق فرمایش شما، همواره رهبری تأکید داشتند که حاج قاسم به عنوان یک مکتب شناخته شود؛ تعریفی که ما از مکتب میشناسیم، پشتوانهای تئوریک به دنبالش هست؛ حال اگر بخواهیم با توجه به معنای مکتب در برهه حال حاضر، به خصوص پارسال بر اساس جنگ ترکیبی و جنگ شناختی یک تقابل مردم در برابر مردم به وجود آمده و امسال مقداری خاموش شده؛ اگر بخواهیم با نگاه به آن مکتب بگوییم چه کاری میتوانیم برای افزایش انسجام اجتماعی انجام بدیم؛ دیدگاهتان در این باره چیست؟
از اول این گفتگو بر وجه عمومی سردار سلیمانی تأکید کردم، که عبارت بود از شهادت در راستای بنیادگرایی؛ معالوصف، در پاسخ به این سؤال شما، باید به یک وجه خیلی خاص ایشان اشاره کنم؛ و آن این که ایشان، نمونه عملکرد یک محصول انقلاب اسلامی ایران در مقیاس تمدنی بودند؛ بالاخره ایشان، در سمت فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران فراملی عمل میکردند. این سمت، به ایشان کمک کرد که یک الگویی از نحوه عملکرد انسان انقلابی ایرانی در یک مقیاس تمدنی درست شود.
طی یک صد سال اخیر، و از دهه 1920، و به موازات شکلگیری سخنپراکنی بینالمللی، این پیشهشدار نواخته شد که مرزهای ملی در حال فروریختن است و دهکدهای جهانی در دست شکلگیری است. مرزهای ملی واقعیت جوهری نداشتهاند و ندارند، و بویژه در شرایط امروز، عاملیتهای اجتماعی و سیاسی در مقیاسی فرامرزی و فراملی عمل میکنند. آنچه مقیاس درست تحلیل اجتماعی است، امر «جهانشمول» و لااقل امر «تمدنی» است. از این جهت، شخصیت سردار سلیمانی ویژه است. ایشان شاخصترین چهره فعال در تاریخ پس از انقلاب اسلامی هستند که در یک مقیاس جهانی و تمدنی فعالیت میکردند و در این مقیاس، حایز وجه الگویی نیز بودند؛ ایشان، فراسوی مرزهای ایران، فکر انقلاب اسلامی را هم به لحاظ جهانبینی، و هم به لحاظ مرامی و اخلاقی، در عمل، گسترش دادند و برای آن هوادار جمع کردند. از این جهت باید گفت که این ویژگی ایشان است که حتی تشییع ایشان نیز فراملی بود؛ فلسطینیها آمدند و ایشان را شهید راه قدس معرفی کردند...
░▒▓ سؤال آخر آنکه فرمودید ذیل مبحث شاخصهای مکتب، هر مکتبی بعد از آنکه بنیانگذارش از دنیا میرود و مکتب او دستخوش مقداری تحریف به رأی میشود و ممکن است در این برهه هم بعضیها بخواهند با برداشت ناقص یا جاهلانه یا مغرضانه به بهانه انسجام اجتماعی و به بهانه نادیده گرفتن برخی از اصول، به خصوص در قضیه حجاب که میگفتند: حاج قاسم گفته همان دختر کم حجاب هم دختر من است. این عبارات را به کار میبرند از یکسری اصول کوتاه بیایند. در صورتی که منظور شهید در آنجا مسأله دیگری بوده و بحثشان اصلاً نادیدهگیری اصول نبوده است. چگونه میتوانیم از این اتفاق جلوگیری کنیم که برداشتهای ناقص و بعضاً مغرضانه باعث تحریف این مکتب نشود؟
اول یک نکته مقدماتی عرض کنم و آن اینکه مشهور است که میگویند ایرانیها مردهپرستاند؛ مثل بعضی خصلتهای خود تحقیری که بعضیها نسبت به هویت ایرانی دارند، این هم اشتباه است. همه ملل دنیا وقتی به بزرگداشت بایسته یک فرد میپردازند که نقطه پایانی روی کارنامه فرد گذاشته شده باشد. و الا بیگدار به آب نمیزنند و تا وقتی کارنامه فرد ادامه دارد، آن را به یک الگوی اسطورهای تبدیل نمیکنند. همه ملل دنیا همین طور هستند و به همین دلیل است که برای همه ملل دنیا مراسم تشییع بزرگان اهمیت ویژه دارد. ملتها در تشییعها، در مورد یک قهرمان به جمعبندی میرسند که آیا فرد ارزش این را دارد که زندگیاش نقش الگویی برای تاریخ ملت ایفا کند؟ تشییع یک شخصیت میتواند این برآورد را برای تحلیلگر اجتماعی و تاریخی به دست دهد که جمعبندی یک ملت از کارنامه آن شخصیت اجتماعی چه بوده است؛ در مورد سردار سلیمانی هم همین اتفاق افتاد. ایشان یک موقعیت الگویی پیدا کردند و جمعبندی ملت این بود که ایشان میتواند الگوی خوبی برای نسلهای آینده باشد.
نکته بعد این است که در دنیای رسانهای شده، شرایط شخصیتهای الگویی نیز تغییر کرده است؛ در گذشته، معمولاً زندگی افراد چندان مستند نبود و از این قرار چهرههای الگویی شاخ و برگ مییافتند و در این شاخ و برگ یافتن، امکان تحریف پدید میآمد. هر چند الآن هم امکان تحریف از طریق ژرفدروغ/deepfakeها هست، ولی از طریق شاخ و برگ دادن، امکان تحریف چندانی وجود ندارد؛ آن هم در مورد شخصیت سردار سلیمانی که در نوع خود یک شخصیت رسانهای بود؛ حتی به تعبیر بهتر مکلوهانی، «سردار سلیمانی خود یک رسانه بود». ایشان فعالیت باز و گشودهای در قبال رسانهها داشت و بسیار ثبت شده است؛ همین باعث شده که زندگی ایشان چندان قابل شاخ و برگ دادن نباشد، و وقتی ایشان در موردی مانند حجاب اظهار نظری دارند، این نظر به سرعت با اظهارات رسانهای دیگر در موضوعات مرتبط مانند مکتب اسلام، ولایت فقیه، اصول سیاست، اصول فکر انقلاب در اجتماع، و... تفسیر و تلفیق میشود. بنا بر این وقتی تحریفی اتفاق میافتد، خیلی زود خودش را نشان میدهد. شخصیت رسانهای سردار سلیمانی، یک حقیقت بسیار متورمی ست که تحریف این شخصیت را دشوار میکند. ولی اگر کسی احساس میکند که در این زمینه تحریف اتفاقی میافتد پادزهر آن، طبق معمول، انتشار حقیقت است که کمیاب هم نیست.
نکته افزوده این که، فکر میکنم که در باب موضوعاتی مثل حجاب، البته مانند هر موضوع دیگر، باید دید وسیع و جهانشمولی داشته باشیم؛ افق دید جهانشمول، ارزیابی کارنامه ما را تسهیل و تصحیح میکند. باید بدانیم که در چه شرایطی در دنیا زندگی میکنیم؛ باید بدانیم که یک روند جهانی برهنگی و استثمار زنان در جهان در جریان است که در فضای دیجیتال تشدید هم شده است. «وضع انسانی و اجتماعی» زنان در جهان اصلاً خوب نیست، و در مقایسه، «وضع انسانی و اجتماعی» زنان در ایران، بیاغماض، با فاصله بسیار خوب است؛ زنان در امور انسانی و اجتماعی، برکنار از جنسیت و جذابیتهای جنسی خود، مشارکت وسیع و قابل قبولی دارند که حتی در برخی موارد در مقایسه با مردان، برتر و فائق است، و این، محصول فکر و مرام اسلامی است که طی مدتها به رغم کارشکنی انتلکتولها، از شأن انسانی و اجتماعی زنان دفاع کرده است، و نگاه غیرجنسیتی و غیرجنسی را ترویج کرده است. من اصرار دارم که نباید تحت تأثیر رویدادهای سال قبل، شتابزده به دنبال تجدیدنظر در عملکردهای پیشین باشیم، و زنان ایران را با پذیرش کشف حجاب، تسلیم تجارتهای سیاه و استثمارهای زشتی که این روزها در مقیاس جهانی پذیرفته شده است، نماییم.
رفتار و منش سردار سلیمانی مشعر بر این است که خط انقلاب در به کرسی نشاندن فکر، عمل و ایده اسلامی باید صبر و ممارست و پشتکار داشته باشد، و در عین حال، فعالانه برخورد کند و منفعل نباشد؛ مجاهد، با ممارست، بدون ناامید شدن، بدون تسلیم، بدون خستگی، بدون عصبانیت، بدون خشم، بدون بیقراری، مسیر مجاهدانه را ادامه میدهد تا بتواند تمام احکام اسلامی از جمله مسأله حجاب را هم تحقق ببخشد. این محقق نمیشود مگر آنکه در نظر بگیرند در چه فضای جهانی، تحولات مربوط به حجاب در داخل کشور اتفاق میافتد و با درک آن، باید برنامهدار، مجاهدانه، با ممارست، بدون شتابزدگی و رفتارهای عصبی، گام به گام، به سمت تحقق ارزشهای اسلامی پیش رفت. نباید تعجیل کرد. این چیزی است که هم مشی سردار و هم عملکردهای سردار نشان میدهد. واقعیت این است که بعضی میخواهند بگویند در مسأله حجاب عقبگردی اتفاق افتاده؛ از نظر من اینطور نیست. در مقایسه با آن جریان جهانی که در مورد زنان اتفاق افتاده و کار را به جایی رسانده که زنان در بسیاری از ملتها به بیلباسی افتادهاند، کارنامه انقلاب حتی در موضوع حجاب موفق بوده و باید مسیر اصولی که طی این مدت طی کردهایم را ادامه دهیم؛ البته باید مرور کنیم و ببینیم کجاها ضعف داشتهایم، تا آنها را پوشش دهیم، ولی وادادگی و تسلیم درست نیست....
مآخذ:...
هو العلیم